چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی


ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ 

ﺣﻮﺻﻠﻪ ﮐﻦ 

ﺁﺏﻫﺎﯼ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ 

ﻫﯿﭻ ﻓﺼﻠﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﯾﺪ

ﺍﺯ ﺭﯾﮓﻫﺎﯼ ﺗﻪ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺷﻨﯿﺪﻩﺍﻡ !

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ

ﺍﺯ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﺎﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ

ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ .

ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ

ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ !

ﺑﺴﻨﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ...

ﺣﺎﻻ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ

ﻫﻤﻪﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ...

ﻫﻤﻪﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ...


"سید علی صالحی"


اگر زِ کوی تو بویی به من رساند باد 

به مژده جانِ جهان را،

به باد خواهم داد ...


"حافظ"


در مکتبِ زنانه لیلا شدن غریزی ست

اما در این زمانه مَردی جنون ندارد


"مریم قهرمانلو"

لبخند او

۱۰
بهمن


لبخند او 

برآمدن آفتاب را

در پهنه طلایی دریا

از مِهر می ستود ..

در چشم من ولیکن !

لبخندِ او 

برآمدن آفتاب بود ...


"فریدون مشیری"

 

من عاشق هنر بودم

دیروز به جبر پدر و مادرم

مهندس شدم

امروز به جبر چشم هایت

شاعر

همیشه می‌گفت جبر یک روز به کارت می آید!

روح معلم ریاضیم شاد!

 

"کامران خسروی"

دستهایت

۱۰
بهمن


دستهایت شفای آب

درمان خاک


سر انگشتان من از دستان تو...

آبستن هزار شعر ناب !


"حامد نیازی"


نگاه های تو اتفاقی نبود!

نه...

یک اتفاق

دل را آنقدر تکان نمی‌دهد...!


"همایون علوی"


جان به کف 

خنده به لب 

شعله به دل 

شور به سر


جان فدا 

در رهِ جانانه ی عشقیم 

هنوز ...


"مولانا"


همیشه دلم خواسته بدانم

لحظه‌های تو بی من

چطور می‌گذرد؟

وقتی نگاهت می‌افتد به برگ

به شاخه

به پوست درخت

وقتی بوی پرتقال می‌پیچد

وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند!

وقتی با صدایی برمی‌گردی

 پشت سرت

من نیستم...


"عباس معروفی"


مثل یک تابلوی نقاشی بی امضا 

چهار گوشه ی شهر 

به دنبال

صاحب فکرهایم می گردم


" جلال حاجی زاده "

قدرت عشق

۱۰
بهمن


قول می‌دهم در جهان قدرتی وجود ندارد که 

بتواند عشق را به کینه تبدیل کند 

و این نشان می‌دهد که 

جهان با همه عظمتش در برابر قدرت عشق 

چقدر حقیر است و ناتوان.


"نادر ابراهیمی "

"چهل نامه کوتاه به همسرم"



چون دلت با من نباشد

هم نشینی سود نیست


"مولانا"


موی تـو آشـفـتـه و 

حـالِ دلِ مـن هـم خـراب 

 

چون ریاضی 

اجتماعِ این دو منفی 

مثبت است..!


"ناصرپروانی"


تو فقط با لب تنهایی خود ساز بزن

واژه ها باهوس شعر چنین می‌رقصند


 "محمدرضاکرمی"


گفتم ز کار بُرد مرا خنده کردنت

خندید و گفت من به تو کاری نداشتم


"وحشی بافقی"


پ.ن:

جهان 

به اعتبارِ

 خنده تو زیباست...


"پالت"


چیزی از دریا

در صدف‌ها جا مانده

چیزی از تو

در من


چیزی از صدای تو در گوشم

چیزی از تصویر تو در نگاهم

چیزی از بوی تو در هوا


به هم می‌کوبند موج‌ها

درون صدف‌ها

درون سینه‌ی من ..


"ساره دستاران"


من بودم و کنجی و کتابی و سرودی

 غم را که نشان داد؟

 بلا را که خبر کرد؟


"بهمن محصص"

 

مرا
  •  

    تا دل بود
    دلبر تو باشی...

  • "نظامی"

  •  
پ.ن :
جایی که تو باشی، 
خبر از خویشتنم نیست...
 
 
"شفیعی کدکنی"

بوی اسب

۰۶
بهمن


تنت بوی اسب می دهد

اسبی که تنهاست

و خیلی پیشتر از این ها

باید رفته باشد


می گویی آدم برفی نه زن است نه مرد

نه می آید 

نه می رود 

فقط

از آب بودنش بیرون می آید و

به آب بودنش بر می گردد


به ربط آدم برفی به تو فکر می کنم

به رفتن تو که بر می گردد

و می دانم همین لیوان

که از شیر آب بیرون آمد 

همان آدم برفی ست

می دانم زنی که در خیابان می دود

ادامه ی اسبی ست

که روزی تنش را پیش من جا گذاشته بود


می دانم و

می گذارم این بو

که شیهه می کشد در اتاق

به آشپزخانه برود 

 برگردد به یخچال

به لوله های آب

یا به اتاق خواب

خودش را بمالد به تخت

به ملحفه ها 

به لباس ها

به چیزهای دیگری

که روزی آن ها را 

ترک می کند .


"امیررضاسیدحسینی"


می‌بوسمت 

که مزّه‌ی روحم عوض شود...


"سیدعلی میرافضلی"


بر می داشتی

می بوسیدی

می گذاشتی گوشه ای امن ...


چقدر دوست داشتم !

 خُرده نان های سرِ راهت باشم ...


"داودسوران"

چشم های تو

۰۶
بهمن
     

    به من نگویید ؛ منطقی باش

     

     

    و فراموشش کن

     

     

    یک بار

     

     

    فقط یک بار ،

     

     

    در چشمانش خیره شوید

     

     

    تا بفهمید

     

     

    من منطقی ترین آدم جهانم

     

     

    که فراموشش نمی کنم...

     

     

     

    "آریا نوری "

     

     

    •  


    من فقط روزنامه ای بودم 

    بین انبوهِ دسته بندی ها 


    مرگ در صفحه ی حوادث بود 

    زندگی در نیاز مندی ها !


    " یاسر قنبر لو " 



    نه بوسه ای

    نه شکرخنده ای

    نه پیغامی…

    به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست!


    "صائب تبریزی"


    پ.ن:

    لب هایت 

    این چسب های زخم را 

    بر دهانم بچسبان 

    غمگین تر از آنم که بگویم 

    دوستت دارم ...


    " پریسا صالحی " 

    دل میبری!!!

    ۰۶
    بهمن


    مافیای اعضای بدن شده ای...

    دل میبری!!!


    "کوروش نامی"


    آریایی حرف می زند

    آلمانی ناز می کُنَد

    فرانسوی می بوسد

    کوبایی سیگار می کِشَد

    آمریکایی جنایت می کُنَد

    بی شرف تمامِ جهان است...!


    "آبا عابدین "


    از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

     هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

     

    "کاظم بهمنی"


    لوریا: من خیلی از رنگ بنفش خوشم میاد.


    جان: چه خوب، منم رنگ آبی رو خیلی دوست دارم،

    بنفشو یه کم کمرنگ کنی میرسی به آبی، رنگ های نزدیکی هستن تقریبا...


    لوریا: آره، رنگ های نزدیکی هستن.


    جان: البته نیازی به اینهمه فلسفه بافی نیست،

    دوسِت دارم...!

    حتی اگه تو از سفید خوشت بیاد،

    من از مشکی!


    "سرود بی حوصلگی"

    ترجمه: عباسعلی تنها


    زنده ام 

    هر چه زدی 

    تیغ به شریان نرسید!

    خیز بردار ببینم 

    خطری هم داری؟!


    زخم از این 

    تیغ و تبر 

    تا که بخواهی خوردم

    عشق من

    ارهء تن تیزتری 

    هم داری..؟


    "علیرضا آذر"


    + تو با همه دخترایی

    که من می‌شناسم

    فرق داری! :)


    - تو خیلی دختر می‌شناسی...؟ :(


    اینجا بدون من

    "بهرام توکلی"