چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «رضا کاظمی» ثبت شده است

 
 

شعری نهفته است در لب هایت 

که بوی نارنج می دهد 
بهار که شد 
به چیدنت می آیم.
 
" رضا کاظمی "

 

و کسی که تو را دیده باشد

پاییز های سختی

خواهد داشت

 

" لیلا کرد بچه"

 

پ.ن1:

باز پاییز آمد تا

باران برگ ها

پاک کند از زمین

شعر سبز تابستان را 

 

" علیرضا خسروی"

 

پ.ن2:

آرام شده ام مثل درختی در پاییز

وقتی تمام برگ هایش را

باد برده باشد

 

" رضا کاظمی"


بیا به هم اعتماد کنیم 

من به چشم های تو 

تو به پاهای من؛

و قول بدهیم 

هم دیگر را به جاهای خوبی ببریم ...


" رضا کاظمی " 

 

می‌آیی با انار و آینه در دست‌هایت

یک دنیا آرامش در چشم‌هایت...

می‌دانم تاپلک به هم بزنم

می‌آیی...

به قول فروغ:

من خواب دیده‌ام!

 

"رضا کاظمی"

 

پ.ن : امروز صبح‌ 

 خبر خوشی می رسد !

تو خواب مرا  دیده ای ....

 

"پل  الوار"


حاصل بوسه های تو

اکنون منم

شعری

که از شکوفه های بهاری سنگین است

و سر به سجده بر آب فرود آورده

دعا می خواند.

 

"شمس لنگرودی"


پ.ن:

کوتاه ترین شعرم را برای تو سرودم: بوسه!


"رضا کاظمی"