چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب با موضوع «مریم قهرمانلو» ثبت شده است

 

آمدن مگر چطور می‌تواند باشد؟

غیر از این است که عطرت بپیچد و

من هزار بهار را

شاخه به شاخه

به پای آمدنت

شکوفه دهم...

 

"مریم قهرمانلو"

 

 

کاش ماندنت دکمه داشت

فشار می دادی گیر می کرد

 

"مریم قهرمانلو"

نه حرفی هست
نه حدیثی
اما تو را که می‌بینم
بی هوا لبخند می‌زنم.
انگار که قرار است بعدها
تو را بسیار دوست داشته باشم ... .
 

"مریم قهرمانلو"

 

پ.ن1:

من 
در تو نگاه می‌ کنم 
در تو
نفس می‌ کشم 
و زندگی مرا تکرار می‌ کند..
‌‌
"احمد شاملو"

 

 

پ.ن2:
درد عشق را،
دارو به جز دیدار نیست..
 

"امیرخسرو دهلوی"

‌‌

 

مثل گاز زدن گوجه سبزِ نوبرانه،
شوقِ راه رفتن زیر باران اردیبهشت،
مثل ترد و تازه و داغ بودن نانِ سنگک
یا عطرِ چای دارچین با نبات
یا اصلا بوی عید
با رنگِ پول های تازه لای قرآن
دوست داشتنت را می‌گویم ..
که بی گمان اگر هزار سال هم بگذرد
در من تازه می‌ماند ...
.
"مریم قهرمانلو"

 

عشق
میتواند
صدای خنده‌اش باشد
یاخجالتِ توی نگاهش
وقتی
میگوید
دوستت دارم
و تو
سرت را پایین می اندازی
چای اش را
بانبات
شیرین میکنی ...

 
 " مریم قهرمانلو"
  •  
  • پاییز شاید چشم به راه مسافری است، 
    که در آخرین دیدار گفته است :
    خداحافظ تا همیشه...! 
 
"دیانا موسیوند"
  •  
  • پ.ن:

    دستِ من خالی از حضورِ تنت

    شعرها از نبودنت لبریز

    فالِ من هم به گریه افتاده

     رفت... آن هم اوایلِ پاییز! 

    "مریم قهرمانلو "


شعر پرنده ای است

که وقت رد شدنت

از ذهنم

می پرد


" کامران رسول زاده"


پ.ن : 

می خواستم  پر وا کنی در من 

آبی ندیدی آسمانم را ...


" مریم قهرمانلو " 


تمام آسمان اگر

بغض شود

و سی و یک زمستان

آنی بر سرم آوار ،

باز هم شکوفه می کنم

هزار بار

از باور بهار


"سامره حمیدیان "


پ.ن:

بهـار میتواند

خودِ خودت باشد !

وقتی که عاشقانه

درمن

سبـز میشوی ...


"مریم قهرمانلو"


در مکتبِ زنانه لیلا شدن غریزی ست

اما در این زمانه مَردی جنون ندارد


"مریم قهرمانلو"

 

چای هم پیش‌کش‌ات

قهوه‌ای سوخته‌ی

چشمِ تو را می‌نوشم...

 

"مریم قهرمانلو "


میگویی دوستم نداری !

اما

خیره میشوی ..

گل میخری !

با من که حرف میزنی صدایت را صاف میکنی.

شعر میخوانی !

ناز میکشی ..

باشد .. قبول جانِ دلم !

اصلا

تا باشد از این دوست نداشتن ها ... 


"مریم‌قهرمانلو"


زن 

اگر عاشق نباشد

نه قرمه سبزی جا می‌اُفتد 

نه چروک های پیراهن صاف میشود

زن اگر عاشق نباشد 

هیچ خسته نباشی و برایت چای بریزمی

حقِ مطلب را ادا نمیکند ...

مرد هم که عاشق نباشد

چارخانه هایش

نه با شعر امن میشود

نه با آغوش ...


"مریم قهرمانلو "


پ.ن:

متون

جمع مکسر متن نیست

"من" است

که "تو" را در آغوش گرفته است


" ناشناس " 

دل یار

۲۸
آبان

 

 

لطفی کن و

 

 

در خلوت محزون من ای دوست

 

 

آرام و قرار

 

 

دل دیوانه ی من باش.

 

 

 

 

"اخوان ثالث"

 

پ.ن : 

در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از 
دوست داشتنت بر نمی‌دارد!
با تو قدم می‌زند
حرف می‌زند
می‌خندد
شعر می‌خواند
قهوه می‌خورد
فقط نمی‌تواند
در آغوش بگیردت ...
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت ...

"مریم قهرمانلو"

 

دل یار