چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خنده های تو» ثبت شده است

بخند!

۰۹
بهمن

بخند!
بسیار بخند!
باید برای زمستان
ذخیره‌ی کافی داشته باشم...

 

" احمدرضا احمدی"

 

باید به دهان تو رجوع کرد
لبخندت را بوسید
پنجره ی روحت را
آنجا که خواب از سر خیالم پراند
آنجا که بوسه غرق بود در ابدیت

 

بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟
می توان غنچه ای را چید
باز در حسرت دیدنش جان داد؟

 

لبخندت را می بوسم
آنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتد
حالا آغشته ام کن به روحت
یا با من دهانم را شریک شو.

 

"مهسا رهنما"

 

پ.ن1:

اخم هایت را که باز کنی

تازه شاعرانگی ام گل می کند...

 

"امیر ارسلان کاویانی"

 

پ.ن2:

سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخندی زدی و من برخاستم

 

" احمد شاملو"

 

عطر پرتقال می گیرد نفسم
از تو که می گویم
نارنجی می شود دنیایم
تو را که می بینم
و تو بکرترین منظره ای
مثل درخت پرتقالی
که در پاییز به بار نشسته باشد!
پر از بوسه
پر از دوستت دارم...

"حامد نیازی"

 

پ.ن:

ازمیان تمام چیزهایی که دیده ام
تنها تویی که میخواهم به دیدن اش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی که لمس کرده ام
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم.

خنده ی نارنج طعمت را دوست دارم.

چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسمِ عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمیدانم که عشق های دیگر چه سان اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده ام .

عاشق بودن، ذاتِ من است..‌‌.


"پابلو نرودا"
‌‌


‌قشنگ ترین چشمان دنیا را
مادر من دارد,
وقتی با خنده های از ته دلش به من نگاه میکند و از وقایع روزانه اش با آب و تاب میگوید,
بدون نظر خواستن از من بارها و بارها تعریف میکند...
قشنگترین صدای دنیا را مادر من دارد,
وقتی با نام کوچکم صدایم میکند,
برایم چای میریزد
کنارم مینشیند
با من میگوید
با من میخندد,,,
وقتی کنارش خوشبخت ترین دختر توی عالم هستم..
قشنگترین دستان دنیا را مادر من دارد,
وقتی دستهای نرمش را روی موهایم میکشد و تمام خستگی های روزگارانم را دانه دانه از موهایم برمیدارد....
و آخر تمام حرفهایش"خدای ماهم بزرگ است"
از دهانش نمی افتد....
زیباترین زن جهان مادر من و در چهار چوب خانه ی ماست,
که به وقت بودنش تمام لامپهای خانه مان روشن است,که بوی غذایش و نگاه مهربانش تمام تلخی ها و شکست های زندگی ام را در یک آن از وجودم پاک میکند.
مهربان ترین انسان عالم درون آشپزخانه ی کوچک و چهارگوش ماست وقتی تمام خستگی هایش را در قلاب بافی های رنگارنگش به نقش و نگار میکشد...
که بودنش, که خنده هایش برایم زیباترین لالایی بچگی ام است....

 

" فرگل مشتاقی"

لبخند تو
شبیه حس امنیت تابش اولین پرتو خورشید
بعد از یک شب بارانی پر کابوس است...
شبزده ای طوفانیم
لطفا کمی بیشتر بخند...

لطفا کمی بیشتر بتاب!

"طاهره اباذری هریس"
.

 

 

صدای خنده های تو

افتادن تکه های یخ است

در لیوان بهار نارنج!

بخند ...

می خواهم

گلویی تازه کنم ...

 

"محسن حسینخانی"

 

پ.ن:

منم آن عاشق دیوانه

که از غایت شوق

خم زنجیر تو را

بر دل شیدا زده‌ام.

 

 

"فروغی بسطامی"

 

 

وای وای

 

 

 

بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
.
" فریدون مشیری " 

پ.ن:
تو که می‌خندی 
هر جای سال باشد 
دوباره شکوفه‌ها شروع می شود 
خیابان، بوی کوچه باغ می گیرد
و خورشید
در بهترین قسمت آسمان می ایستد 
تا هوا 
هوای تو شود


" جلال حاجی زاده " 

 

.
من باور دارم که خنده بهترین سوزاننده کالری است.
من به بوسیدن باور دارم، بوسیدن بسیار. 
من باور دارم آنگاه که همه چیز به غلط از آب درآمد، قوی باشم. 
باور دارم که دختران شاد، زیباترین دختران هستند. 
بر این باورم که فردا روز دیگریست
و به معجزه یقین دارم.


" ادری هیپبورن"
 
 
پ.ن:
می‌گفت : تو که خنده‌هات بوی شکوفه‌های بهارنارنجه ٬ چرا نمی‌خندی برامون یه‌کم پاییز یادمون بره ؟

 

 

 

لهجه خندیدنت
چه به لبهایت می آید
مانند نوبرانه های انار 
روی شاخه های پاییز
دیدنش لذت بخش است اما
وسوسه چیدنش آدم را دیوانه میکند

"آریا نوری"

 

شادا به این اردیبهشت های 

پر از تو

شادا به خنده های نوبرانه ات

به بوسه های یواشکی زیر یک طاق بنفش

به بوی خوش نفس هایت

به این اردیبهشت های 

همیشه با تو

 

"شیما سبحانی "

  •  

     

    به بهار خندیدی 
    دونه دونه از تبسم لبخندت
    روی شاخه هایِ درخت شکوفه زد 
    تو این شهر را سرسبز و آباد کردی
    اینبار چیدنِ گل ها از واجبات است
    چه کسی میخواهد مانع ام شوَد ؟
    حالا که اینطور است چهار دیواری اختیاری
    خنده های تو را فقط من حق دارم بچینم 
    تا آخرین شاخه و برگ سهم من است
    هرکدام را که دستم هم نرسد ،
    نوکِ کفش هایَت را پله میکنم
    با تکیه به سینه یِ تو بالا میروم
    میچینم و در سبد دل َم می گذارم
    باور کن بهار تویی که بهاران آمده است 
    وگرنه این فصل هم مثلِ تمام فصل ها
    می آمد و می رفت 
    پس فروردین را بیشتر بخند
    تا اردیبهشت و خرداد 
    بهار را باور کنند 
    بخند که شکوهِ خنده هایِ تو
    کیمیا گری میکند 
    اصلا نامِ خنده هایت را باید گذاشت ؛
    کیمیا . . .
 
" محمد رمضان نیا "
  •  

  • بخند ای بر لبانت رنگ فروردین 
    که لبخندت  گواهی می دهد

    هرگز زمستان بر نمی گردد!!

  •  
  • "علی کریمان"
  •  

پ.ن:

ای نوبهار خندان، از لامکان رسیدی

چیزی به یار مانی، از یار ما چه دیدی؟

خندان و تازه رویی، گلرنگ و مشک بویی
همرنگ یار مایی، یا رنگ ازو خریدی؟

 
"مولانا"

 

 

 

 

هر وقت باران می بارد 
خیال میکنم به خدا خندیدی 
و او دارد اشک شوق می ریزد

 

 

"رسول ادهمی"

 

هوا که اینگونه میشود

من میمانم و سرگردانی در خیابان های سرد

میخواهم همانند مردم شهر محو سفیدی برف شوم

اما سیاهی چشمانت رهایم نمیکند

دیوانگی دیدنت بالا میگیرد

عازم تو میشوم

و زمین سفیدی که رد پایم را لو میدهد

آخر نمی دانی....

خنده هایت چقدر به این هوای برفی می آید...

 

"علی سلطانی"

 

آذر جان

دختر خوشگل پائیز 

دیر آمدى جانم به قربانت

ولى همین حالا هم که آمدى

قدمت سر چشم هایمان

همینجور موقر و زیبا دلبرى کن

آفرین به تو آذر ِ درگیر باران و گلوله هاى برفى

از الان بدان تو هم مثل یلدا عزیزى

مبادا دلتنگ باشى و دلت بگیرد

همه شهر شاهد دلبرى یواشکی توست

 نفس هاى زردت

چشمان سرخت 

دامن نارنجیت 

موهاى پریشان نیمه سپیدت 

همه یکجا باهم داد میزند

قلب تو سر آغاز عاشقانه هاست

نترس با تو هم همه عاشق میشوند

تو فقط بخند

تو فقط دل ببر...

 

"شیما شکری"

 

چنان چشم و دمار از من در آورده است چشمانت

 

 

که از کرمانیان ، آقا محمد خان قاجاری

 

 

 

 

"رضا احسان پور "