چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زمستان» ثبت شده است

 

دچار خواستن توام

می دانی یعنی چه؟!

می خوابم که دوستت داشته باشم

بیدار می شوم که دوستت داشته باشم

نفس می کشم که دوستت داشته باشم

با این همه، روزمره نیستم

در تکرار توست که نو می شوم...

من همان روز آخر اسفندم

که هر روز تحویل می شوم به تو

همیشه بهارم

بهارم با تو

و دوستت دارم.

 

"کامران فریدی"

 

پ.ن:

بهار؛

می تواند نام تو باشد 

وقتی

که در همهمه یِ سبزِ دلم

دوستت دارم هایت 

شکوفه می زنند.

 

"سارا قبادی"

 

 

*سر اومد زمستـــــــــــــــــــــــون🌸🍃🌸🍃


و بعد ، تو آمدی
چون بهار بعدِ زمستان ،
و تو آمدی 
چون نسیمی ملایم
در گرمایی سوزان ،
و تو آمدی
چون روئیدن گل های معطر
بر زمینی بی ثمر ...،
و تو آمدی
چون طوفانی
که درون مرده ی مرا برانگیخت ،
و تو آمدی
چون پرتو نوری بعد از شبی افسرده ،
و تو آمدی
چون لبخندی صمیمانه بعد از غم ،
و بعد
تو آمدی
و تو ،
بسیار شبیه عشقی .....

"دئری‌ تیشنا"

 

پ.ن:

اگر تو امتداد بهار نیستی

پس این شکوفه‌های قلبم را از چه دارم

 

"شیما سبحانی"

 

* لبخندsmiley

 

 

بیا با من زندگی کن
تا بنشینیم
روی صخره‌ها
کنار رودخانه‌های کم‌عمق

بیا با من زندگی کن
تا میوه‌ی بلوط بکاریم
در دهان یکدیگر
و این آیین ما شود

برای سلام گفتن به زمین
پیش از آنکه پرت‌مان کند
دوباره به میان برف‌ها
و حفره‌های درون‌مان
لبریز شود از
ناگواری‌ها

بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه زمستان دست بکشد
از تنها بالشتی
که آسمان تا به امروز بر آن سر گذارده
و حفره‌های درون‌مان
لبریز شود از برف

بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه بهار
این هوا را ببلعد
و پرندگان آواز بخوانند.

"جان یائو "

 

پ.ن:

به خود پناهم ده
که در پناه تو 
آواز رازها جاری‌ست
و در کنار تو بوی بهار می‌آید

 

"حمید مصدق"

 

 

یار
هی یار، یار!
این جا اگر چه گاه
گل به زمستان ِخسته خار می‌شود،
این جا اگر چه روز
گاه چون شب ِتار می‌شود،
اما بهار می‌شود.
من دیده‌ام که می‌گویم!

 

"سید علی صالحی "

 

پ.ن:

همه‌ی‌‌‌‌‌ برگ و بهار

در سرانگشتانِ توست...
.
"احمد شاملو"

 

بیا باهم قدم بزنیم
تا انتهای خیابان اسفند
سر کوچه بهار که رسیدیم،
چند دقیقه‌ای درنگ کنیم
تکیه بزنیم به شانه‌ی خاکی باغ
بگذاریم
سوز سرد چله کوچیکه قلقک‌مان بدهد
کمی سردمان شود
یکی‌مان بگوید راستی راستی هنوز هوا سرده
آن یکی‌مان بی‌درنگ
تاخت بزند زمستان را با آغوشش
تا بهار از حرارت لب‌هایمان بجوشد

"مریم بانو"

 

پ.ن1:
میگه بنویسم
میگم چیو؟
میگه عشق سالهای کرونا رو 💑 
گفتم بسم الله اگر حریف مایی 💑 

 

پ.ن2:
هر بار خواستم بگم "دوستت دارم" 
گفتم "دستاتو بشور"

من خیلی" دستا تو بشور"

 

پ.ن3:
آرزو میکنم  براتون تن سالم و دل عاشق 💏 💒

 

* دست تو بذار تو دستم

*جان جان

 

بخند!

۰۹
بهمن

بخند!
بسیار بخند!
باید برای زمستان
ذخیره‌ی کافی داشته باشم...

 

" احمدرضا احمدی"

 

 

دلبرِ زمستانیِ من!
این فصل را برای ماندن ترجیح بده،
می خواهم دی را کنجِ دنج ترین کافه برایت عاشقانه های شاملو را زمزمه کنم!
می خواهم شب های سردِ دی را برایت آغوشانه گرم تر رقم بزنم
می خواهم بهمن را کنجِ پنجره ی اتاقمان،برایت چای با عطرِ هل و دارچین دم کنم و بابوسه ای یک فنجان عشقِ گرم مهمانت کنم!
می خواهم روز های برفیِ بهمن،خیابان ها جز ردِ پای منو تو اثرِ دیگری خلق نکنند!
اما می خواهم اسفند را در آرام و خلوت ترین کلبه ی چوبیِ جنگل،کنارِ آتش،موسیقیِ ملایمی پخش کنم و سرمست شوم از هرچه عشق!
می خواهم در هوایِ سرد و آفتابیِ اسفند،سرت را روی شانه هایم دعوت کنم و زیرِ گوشت عاشقانه هایی به سبکِ خودم را زمزمه کنم!
می دانی؟
دلبرت که زمستانی باشد،
عاشقانه هایت چون برف سفید،
و چون آتش تا ابد گرم خواهد ماند!

"شقایق عباسی"

 

آی دلبر...

 

من شبم ، تو ماه من 

بر آسمان بی من مرو .

 

" مولانا "

 

پ.ن1:

شب است و ره گم کرده ام، در کولاک زمستانی

مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!

 

"حسین منزوی"

 

 

پ.ن2:

با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم

 

"حسین منزوی"

 

پ.ن3:

ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا

 

"سیمین بهبهانی"

 

تو که ماه بلند آسمونی ...

 

لبخند که می زنی
توی دلم انگار اناری ترک بر می دارد
با نگاه تو
ناتمام می مانند تمام شعر های دنیا
می دانی!
همه ی این قصه ها
از شهرزاد چشم های تو شروع شد
و الا عاشق ها
عقل شان به این چیزها قد نمی دهد
حالا دیگر
تقصیر یلدای موهای توست
اگر این شب ها خوابشان نمی برد
آخر بهار را
به زمستان گره زده ای
راستی
یک امشب پشت پنجره بایست
بگذار حواس فردا پرت بشود
شاید به اندازه یک دقیقه
بیش تر خواب ببینمت...

"میلاد کاشانی"

 

پ.ن:

در شب یلدای عشقت شب نشین باده ام

خسته از دلتنگی‌ات با جام ها جان داده ام

نیستی هر لحظه اما با منی در شعر من

با خیالت مست در آغوش غم افتاده ام!

 

" مینا معمارطلوعی"

 

"یلدا "

 

 

انسان
به موسمِ بهار
زمستان را،
و در زمستان
بهار را دلتنگ می‌شود.
آدمی
هر آن‌چه‌ که دور است را دلتنگ‌ می‌شود.
آیا قرار تنها بر وصال است؟
بگذریم...
برخی چیزها در نبودشان زیبایند...

 

"اوزدمیر آصاف"

یار هی یار، یار!

۰۹
فروردين

یار

هی یار، یار!

این جا اگر چه گاه

گل به زمستان ِخسته خار می‌شود،

این جا اگر چه روز

گاه چون شب ِتار می‌شود،

اما بهار می‌شود.

من دیده‌ام که می‌گویم!

 

"سید علی صالحی"

دلبر جان

۱۵
آذر

 

 

 

دلبر جان 
آمدنت را در پاییز انتظار میکشیدم
تا عاشقی هایمان بوی باران بگیرد
و برگ ها به باهم بودنمان رنگ ببخشند
اما نیامدی 
اصلا ، فدای آن تار موهایی که روی پیشانی ات میریزی
زمستان را که از ما نگرفته اند
فقط ، خوب خودت را بپوشان 
نکند در راه ، اسیر سرما شوی ! 

 

 

"  فرهاد محمودی"

شهریور

۲۴
شهریور

 

شهریور ؛
آهنگی است که مجبوری گوشش بدهی تا برسی به اهنگ مورد علاقه ات،
بچه دوم خانواده است
نه به عزیزی بچه اول است و نه به دردانگی آخری...
بهار نیست و پر از عطر گل،
تابستان هم نیست با آن همه لحظه های ناب،
پاییز نیست و پر از عاشقانه
و به سپیدی زمستان هم نیست...
شهریور فقط شهریور است؛
همانقدر تنها و همانقدر نادیده گرفتنی...
شهریور عشق اول نیست که از یاد نرفتنی باشد،
عشق آخر هم نیست که ماندگار باشد،
عشق دوم است و همانقدر ندیدنش راحت
همانقدر دوست نداشتنش ممکن....
شهریور "مردادِ داغِ دستانش "را ندارد
و "تیرِ کشیدن قلب از جای خالیش" را هم ....
شهریور پاییز و خاک باران خورده ندارد
یا سوز زمستانی که دستهایش را چفت دستهایت کند...
و شهریور بودن
عجیب گریه دار است...


" فاطمه جوادی " 

اردیبهشت

۲۲
ارديبهشت

 

 

 

سه فرزند داشت
ولی برای بهار
" اردیبهشت"
دختری بود که هربار
به لبخندش نگاه می کرد
خاطرات سرد یک زمستان را
به شکوفه ای از یاد می بُرد.

 

 
 
" حمید جدیدی "
  •  

  • بخند ای بر لبانت رنگ فروردین 
    که لبخندت  گواهی می دهد

    هرگز زمستان بر نمی گردد!!

  •  
  • "علی کریمان"
  •  

پ.ن:

ای نوبهار خندان، از لامکان رسیدی

چیزی به یار مانی، از یار ما چه دیدی؟

خندان و تازه رویی، گلرنگ و مشک بویی
همرنگ یار مایی، یا رنگ ازو خریدی؟

 
"مولانا"

 

دوست دارم

سه شنبه‌ی آخر اسفند

از زیر کُرسی ِ تنهایی‌ام

نبودنت را بکِشم بیرون

بی‌اندازم کفِ اتاق

شعر بپاشم روش

کبریت بزنم

و از آتشِ یک سال انتظار

بپرَم ..

بهار بی‌حضورِ تو

کابوس این خوابِ زمستانی است

دوست دارم

شکوفه، بهانه‌ی تو باشد

تو پیراهنِ تمام فصل‌ها که در راهند ..

 

"سید محمد مرکبیان"

 

در این روزهای آخر اسفند

وقتی که خانه ات کلاه سفیدش را

به احترام بنفشه ها

از سر بر می دارد,

تو نیز خاکسترهای تلخ این زمستان را

از آستین بتکان

و چشم های غبار گرفته اش را

با روزنامه های بد خبر دیروز 

برق بینداز

تا تعبیر خواب های اردیبهشتی ات

راه زیادی نمانده است...

 

"عباس صفاری"

 

شکوفه های انار را ببین

در برف زمستان!

دور از تو

فقط بید مجنون نیست.

 

 

"شمس لنگرودی"