چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با موضوع «فریدون مشیری» ثبت شده است

 

تو را دارم ای گل، جهان با من است.
تو تا با منی، جانِ جان با من است.
کنار تو هر لحظه گویم به خویش
که خوشبختیِ بیکران با من است.

 

"فریدون مشیری"

 

پ.ن1:

جان و جهان خواند مرا آن صنم 

تا بزیم جان و جهان من است 

 

"سنایی"

 

پ.ن2:

بیا نگارا

بیا در آغوش من 

 

"هوشنگ ابتهاج"


آوای تو می آردم‌
از شوق به پرواز...!‌

" فریدون مشیری"

 

 

 

به من مى گفت:
"چشم هاى تو مرا به این روز انداخت.
این نگاهِ تو کارِ مرا به اینجا کشانده.
تاب و تحمل نگاه هاى تو را نداشتم.
نمى دیدى که چشم بر زمین مى دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقیق تر نگاه کن!
جز تو هیچ چیزى در آن نیست..."

 

 

"بزرگ علوى "

 

پ.ن 1:

"از این عشق حَذر کن"
تا فراموش کنی،
چندی از این شهر سفر کن ..
با تو گفتم :
"حَذر از عشق ندانم"
سفر از پیشِ تو هرگز نتوانم، نتوانم ...! 

 

"فریدون مشیری"


چشمهایت را می‌بوسم 
مى‌‌دانم هیچ کس
هیچ‌گاه در هیچ لحظه‌اى از آفرینش،
آنچه را که من
در گرگ و میش نگاه تو دیدم 
نخواهد دید...

"فریدون مشیری"


پ.ن:

- دیدن با نگاه کردن مگه فرقى هم داره؟!
+ آره، خیلییییی!
- مثلا من همه رو میبینم ولى تو رو نگاه میکنم...


 

 

بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
.
" فریدون مشیری " 

پ.ن:
تو که می‌خندی 
هر جای سال باشد 
دوباره شکوفه‌ها شروع می شود 
خیابان، بوی کوچه باغ می گیرد
و خورشید
در بهترین قسمت آسمان می ایستد 
تا هوا 
هوای تو شود


" جلال حاجی زاده " 

 

می را چه اثر

به پیش چشمت

 

"هوشنگ ابتهاج"

 

پ.ن:
چشمهایت را می‌بوسم 
مى‌‌دانم هیچ کس
هیچ‌گاه در هیچ لحظه‌اى از آفرینش،
آنچه را که من
در گرگ و میش نگاه تو دیدم 
نخواهد دید ...

 

"فریدون مشیری"
 


درین ساحل که من افتاده ام خاموش

غمم دریا ، دلم تنهاست

وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق ها ست

خروش موج با من می کند نجوا

که : هر کس دل به دریا زد رهائی یافت

که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت

مرا آن دل که بر دریا زنم ، نیست

ز پا این بند خونین بر کنم نیست

امید آنکه جان خسته ام را

به آن نادیده ساحل افکنم نیست


"فریدون مشیری"


پ.ن:

دریـا، کمـبودِ آب می فهمد؟...نه...

ساحل، یک لحظه خواب می فهمد ؟...نه...

یـک عـمر به سـمت تو دویـدم امـا

لب تشنه مگر سراب می فهمد ؟...نه...


"علی عطری"

 

چشم در راه بهارم  

چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بر دوش 

آفتابش در دست

خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز

کوله بارش سرشار از عشق ، امید

آفتابش نوروز

باسلامش ، شادی

در کلامش ، لبخند

از نفس هایش گُل می بارد

با قدم هایش گُل می کارد

مهربان ، زیبا ، دوست

روح هستی با اوست !

قصه ساده ست ، معما مشمار 

چشم در راه بهارم آری 

 

چشم در راهِ بهار …. !

 

"فریدون مشیری "


در زیر 

سایه‌ی

مژه‌ات

خوابم آرزوست...


"فریدون مشیری"


پ.ن :

کجای جهان بایستم؟ 

که 

زیر سایه

تو نباشم 

ای عشق!


"سلمان نظافت یزدی"

لبخند او

۱۰
بهمن


لبخند او 

برآمدن آفتاب را

در پهنه طلایی دریا

از مِهر می ستود ..

در چشم من ولیکن !

لبخندِ او 

برآمدن آفتاب بود ...


"فریدون مشیری"


صبح ها 

بیشتر از نور،

تـــو را می‌خواهم ...


"معصومه صابر"


پ.ن:

هر صبح، 

در آیینه ی جادویی خورشید 

چون می‌نگرم، 

او همه من، من همه اویم !


"فریدون مشیری"

 

من به شهریور چشم تو ارادت دارم 

تو به دی ماه دلم گوشه چشمی داری ؟ 
 
" جواد کلیدری " 
 
پ.ن : 
روزگاری،
یک تبسم،
یک نگاه،
خوش تر 
از گرمای صد آغوش بود 
 
" فریدون مشیری " 


عطا : دیدی این ماشین مسابقه ای ها رو که با  سرعت میرن ....

یهو ترمز میکنن دور خودشون میگردن ؟!

معصومه : آره ...

عطا : اونجوری دورت بگردم!!!


"علی ملاقلی پور "


پ.ن1: 

غم دنیا نخواهد یافت پایان 

خوشا در بر رخ شادی گشایان 

خوشا دل های خوش 

جانهای خرسند 

خوشا نیروی هستی زای لبخند

 

"فریدون مشیری "


پ.ن2:

جوری دوستش داشته باش که 

با داشتنِ تو تلافی همه سختی هایی که کشیده بود رو

از دنیا گرفته باشه 


"مسعوت " 

 

دوستت دارم

شبیهِ رنگِ نارنجیِ شهر

ای که عشقت در دلِ پائیز

غوغا می کند... 

 

"مهرشاد فروزان"

 

پ.ن1:

تبسم های آرام تو را 

با بوسه خواهم چید

 

"فریدون مشیری"

 

پ.ن2:

یه عالمه خوشحال هستم :)))

روزای شادم با این دو موزیک ِخیلی قشنگ میگذره:)

            

 

banu parlak - narin yarim

 

simge-mis mis

 

 

آدما مثل ساعت روی طاقچه که نیستن هر روز پنج دقیقه پنج دقیقه عقب بمونن تا بفهمی داره باطریشون تموم میشه آدما یهو خواب میمونن یهو تموم میشن وقتی هم خواب بمونن دیگه تمومه نمیتونیم بریم براشون باطری نو بخریم تا دوباره کار کنن ، نمیتونیم روغن کاریشون کنیم تا دوباره راه بیفتن نمیتونیم پیچ و مهره هاشونو عوض کنیم تا دوباره شروع کنن به تیک تاک کردن ..

آدمی که خواب بمونه خواب میمونه!

 

 

حالا توهی بیا بهش بگو بابا اونقدراهم که فکر میکنی خوب نیست ، بهتر از اونم هست، خوش صدا تر و خوش اخلاق ترش هم هست؛

 

 

حالا هی واسش صغری کبری بچین.. نه جانم آدما ساعت نیستن که بشه قلبشونو برداشت یه قلب آکبند جاش گذاشت .. قلب ِ گیر میکنه ، میگیره ، میشکنه ..

 

 

خدمات پس از فروش هم نداره

 

 

وقتی دلتو به چشماش فروختی دیگه فروختی باید عقب موندن و خواب رفتن و تجربه کنی.

 

 

 

"مریم فرهادی"

 

 

 

پ.ن:

کاش می گفتی چیست

آنچه از چشم تو، 

تا عمق وجودم جاری ست.

 

"فریدون مشیری"


آن لحظه ها که مات 
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش می نشینم
موسیقی نگاه تو را گوش می کنم!


"فریدون مشیری "