چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با موضوع «صائب تبریزی» ثبت شده است

 

مرا طوری در آغوش بگیر که انگار فردا می‌میرم... 

و فردا چطور؟
طوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشته‌ام...

"نزار قبانی"

 

پ.ن:

دلبرا، یک بوسه دادی 
اینقدر نازت ز چیست؟
گر پشیمان گشته ای 
بگذار در جایش نهم...

"صائب تبریزی"

 

 
لاله زاری می شود عالم، اگر بیرون دهیم
داغهایی کز تو پنهان در جگر داریم ما
 
"صائب تبریزی"

 

چسبیده ام به تو

بسان انسان

به گناهش...

هرگز ترکت نمیکنم.

 

"مرام المصری"

 

پ.ن:
بوسه از کنج لب یار نخوردست کسی 
ره به گنجینهٔ اسرار نبرده‌ست کسی

من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدَر صبر به عاشق نسپرده‌ست کسی!

لب نهادم به لبِ یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمرده‌ست کسی

ریزش اشک مرا نیست محرّک در کار
دامن ابر بهاران نفشرده‌ست کسی

آب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد
اینقدر سیلیِ ایام نخورده‌ست کسی!

غیر از آن کس که سرِ خود به گریبان برده‌ست
گوی توفیق ازین عرصه نبرده‌ست کسی

داغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟
در دل سنگ، شرر را نشمرده است کسی...
.
"صائب تبریزی"

 

 

باید امشب بروم بر سر یک بام بلند،

شهر را از خطر چشم تو آگاه کنم...

" رضا طاهری "

 
پ.ن:

بیچاره عاشقی;
که شود مبتلای چشم

" صائب تبریزی"

 

 
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
چندان که شد نگه به نگه آشنا
بس است 

" صائب تبریزی"

 

جاذبه 

 

 

چه خیال است، که دیوانه و شیدا نشویم؟
بوی مُشکیم، محال است که رسوا نشویم
عشق، ما را ،پی کاری به جهان آورده است
ادب این است، که مشغول تماشا نشویم...
.

 

 

" صائب تبریزی"

 

 


اگر لازم باشد 

زنانه فکر می کنم

و چون سوزنی 

در خیالت فرو می روم

به دکمه های لباست 

دست می کشم

و زندگی را بیدار می کنم.

می‌بوسمت؛

آنقدر که

دهانم را با دهان تو

اشتباه بگیرند.


"غلامرضا بروسان"


 پ.ن:

دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی است

که اگر باز ستاند، دو چندان گردد


"صائب تبریزی"


نه بوسه ای

نه شکرخنده ای

نه پیغامی…

به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست!


"صائب تبریزی"


پ.ن:

لب هایت 

این چسب های زخم را 

بر دهانم بچسبان 

غمگین تر از آنم که بگویم 

دوستت دارم ...


" پریسا صالحی " 


دروغ بود

از خاک هیچ کس درخت نمی روید

و گرنه تا حالا

هزاران  زیتون و انجیر و توت سیاه،

هر طور شده شاخه هایشان را به شهر

رسانده بودند

تا هیچ بازمانده ای نتواند

در مقابل برگهای به هم تنیده

کسی را بعد از کسی

کسی را بجای کسی

کسی را با خیال کسی

ببوسد.


"رویا شاه حسین زاده"



من محالم ، تو به ممکن شدنم فکر نکن...


"علیرضا آذر"


پ.ن1:

انگشت به لب مانده‌ام از قاعده‌ی عشق

ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم 


"صائب تبریزی"


پ.ن2:

گفت :آدما با رویاهاشون زندگی می کنن 

گفتم : چرا که نه ؟ 

مگه چیزی غیر رویا هم وجود داره ؟

گفت : آره ... تموم شدن رویا 


"چارلز بوکفسکی"

 

در کدامین چمن ای سرو به بار آمده ای؟

که رباینده تر از خواب بهار آمده ای؟

 

"صائب تبریزی"