چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۱۰۲ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است


شعر از آنجا شروع 

می شود

که همه چیز تمام 

می شود.

                                 

"بیژن جلالی"


مثلا یک دفعه دستت بخورد

یک دبه رنگ بریزد 

روی پیراهن سفید

یا وقتی گشنه یی توی غذایت مو پیدا شود

یا توی روز بارانی ماشین بزند توی چاله و لباس های مهمانی ات چرک شود

تجربه کردنت،همینقدرتلخ بود...


"حامد رجب پور"

بوی تو

۰۳
دی


آذر :همش سرت تو گوشیته

فرهاد: دارم تورو میبینم

آذر: منکه اینجام

فرهاد: من این عکساتو بیشتر دوس دارم

آذر:ببینم گوشیتو...!

فرهاد:ببین

آذر: تو بعد از این همه مدت هنوز این عکسامونو پاک نکردی؟

فرهاد :پدر بزرگم چند ساله فوت شده اما مادربزرگم اتاقشو دست نزده، حتی درشو باز نمیذاره...میدونی چرا؟

آذر: چرا؟

فرهاد: میگه بوش از اتاق میره!


"علی سلطانی"

"سینا صحرائی"


کفر می گویم

تا سنگ شوم

آن گاه

کودکی بازیگوش

مرا بردارد،

و محکم بر شیشه ی تان بزند

تا بفهمی که سنگ،

شیشه را می شکند...


"اکبر درویش"


سکوت کن ...

زیباترین سخن

حدیث دست‌های توست !

بر روی میز...


"نزار قبانی"


صنما با خم ابروی کجت ساخته ام 

من دیوانه از آن رو به تو دل باخته ام 

که تو هم همچو من از خویش نداری خبری 


"پرواز همای "


دیوانه تر



بوسه ات را باید 

با قهوه ام به هم بزنم 

بیدارشو 

من بدون دوست  داشتنت صبحانه 

که هیچ صبح هم از گلویم

پایین نمی رود 


"علی قاضی نظام "


چون بوی تو دارد جان 

جان را 

هله بنوازم ...


"مولانا"

ضربه دلی

۰۲
دی

  • این همه بهش محبت کردم.
    هنوز حرف اول اسمم رو تلفظ نکرده 
    من کنارش بودم.
    پس چرا اینجوری شد؟
    + بهت گفتم تو دوست داشتنت تند نرو.
    وقتی تند میری،
    عین این میمونه که عقب یه وانتی که ترمز بریده نشسته باشی.
    همچین با مغز پرت میشی
    بیرون جاده که زمان و مکان از دستت خارج میشه.
    الان شماها با هم تصادف کردین.
    ضربه دلی شدین.
    - چی چی؟!
    + ضربه دلی. مثه ضربه مغزی میمونه...
    مرگ دلی نَشین خوبه...


  • "آنا جمشیدی "

 

از پوستم

صدای تو می تراود

بر پاهای تو راه می روم

با چشم تو شعر می نویسم

من که ام

به جز تو

که در رگ و پوستم نهانی و

نام مرا به خود داده ای.

 

"شمس لنگرودی"

 

پ.ن : 

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

 

" فاضل نظری " 

 


دوست دارم

و هنوز خاطره ی موهایت

از لای انگشتانم رد می شود.

دوستت دارم

و به یاد می آورم که روزی

آهسته کنار گوش ات گفته بودم

در انبوه سیاهِ موهایت

چند تار سفید دیده ام

دوستت دارم

و هنوز با انگشتانم

به جای موهایت، هوا را شانه می کنم

دوستت دارم

همچون پیانیستی که پشت دیوارهای بلند زندان

کلیدهای سیاه و سفید پیانوش را

به یاد می آورد

و آهسته

آهسته

آهسته

با انگشتانش در هوا

سمفونی شماره ی نُه بتهوون را می نوازد


"بابک زمانی"


برف تویی 

چتر تویی 

بارش هر ابر تویی 

گرم نگه دار مرا ...


" طاهر جلیلی " 


پ.ن1 : 

من سردم است

و این هیچ ربطی به فروغ و آفتاب ندارد !

دست های خالی از دست تو را

هر کجای این تن بپوشانم ،

زمستان است . . .


"یاور مهدی پور"


پ.ن2: 

بعد از تو 

فصلی هست 

به اسم زمستانتر !


" سید مهدی موسو ی"