چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی
 

من به شهریور چشم تو ارادت دارم 

تو به دی ماه دلم گوشه چشمی داری ؟ 
 
" جواد کلیدری " 
 
پ.ن : 
روزگاری،
یک تبسم،
یک نگاه،
خوش تر 
از گرمای صد آغوش بود 
 
" فریدون مشیری " 


وقتی همه چی سهل شود ، رغبت نیست 

وقتی هم چی سخت شود، قسمت نیست 

صحبت سر این فلسفه لا شک است 

تقدیر بشر هیچ بجز حسرت نیست 


" بهزاد شهبازی " 


هی تو !

تنفسِ بی ترانه‌ی ناتمام 

تکلمِ آخرین از خلاص 

میانِ این همه پنجره که باز است

به روی باد !

پس من چرا، 

پیاله‌ی آبم هنوز در دستِ گریه می‌لرزد ..؟ 


"سیدعلى صالحى"


دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم

با آن همه آزادگی، بر زلف او عاشق شدم

دیدی که در گرداب غم، از فتنه گردون رهی

افتادم و سرگشته چون امواج دریا شد دلم


"رهی معیری " 


دیدی که رسوا شد دلم


به تو که فکر میکنم

ستاره میشوم

گوشه ای از چادر سیاه شب را

نشانه میگیرم

و به رسم ستاره ها

تا صبح برایت

چشمک میزنم ...


"مریم موسوی "


عطا : دیدی این ماشین مسابقه ای ها رو که با  سرعت میرن ....

یهو ترمز میکنن دور خودشون میگردن ؟!

معصومه : آره ...

عطا : اونجوری دورت بگردم!!!


"علی ملاقلی پور "


پ.ن1: 

غم دنیا نخواهد یافت پایان 

خوشا در بر رخ شادی گشایان 

خوشا دل های خوش 

جانهای خرسند 

خوشا نیروی هستی زای لبخند

 

"فریدون مشیری "


پ.ن2:

جوری دوستش داشته باش که 

با داشتنِ تو تلافی همه سختی هایی که کشیده بود رو

از دنیا گرفته باشه 


"مسعوت " 


ﻫﻮﺍ

ﭼﻨﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ

ﻛﻪ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ

ﻭ ﺯﺧﻢ

ﭼﻨﺎﻥ ﮔﺮﻡ

ﻛﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﺍ ...

ﻛﻨﺎﺭﺕ ﻣﻰ ﻧﺸﻴﻨﻢ

ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ !

ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﻣﻰ ﺭﻳﺰﻡ

ﺑﺮ ﺯﺧﻤﻢ ...


"ﻋﻤﺮﺍﻥ ﺻﻼﺣﻰ"


تو وقتی می‌بینی که من افسرده ام 

نباید بگذری، 

سکوت کنی، 

یا فقط همدردی کنی؛

بنا کننده ی شادیهای من باش! 

مگر چقدر وقت داریم؟

یک قطره ایم که میچکیم در تنِ کویر و تمام می شویم...


"نادرابراهیمی"


پ.ن:

ازگلوله نمی پرسند

از کجا آمده

معذرت هم نمی خواهد

از من نپرس چرا دوستت دارم

نه من می دانم

نه تو


"نزار قبانی "


دردم دهی به فصلـی

درمان کنی به وصلـی

ماتم که بر چه اصلی ؟!

درد و دوایم از توست...


"حسین منزوی"

 

با استکان قهوه عوض کن دوات را

بنویس توی دفتر من چشمهات را

 

بر روزهای مرده‌ی تقویم خط بزن

واکن تمام پنجره های حیات را 

 

خواننده ی کتیبه‌ی چشم و لبت منم

پــر رنگ کن بـــه خاطر من این نکات را

 

ما را فقط به خاطر هـم آفریده اند 

آنگونه ای که خواجه و شاخه نبات را

 

نام تو با نسیم نشابور می رود

تا از غبــار غم بتکاند هرات را

 

"علیرضا بدیع"


هیچ چیز سر جایش نیست

مثلاً تویى که

الان

زیرِ این باران 

باید کنارم باشى و

نیستى...

مثلاً منى که

تا الان

باید فراموشت میکردم و

نکردم


"علی قاضی نظام"


پ.ن:

در این سرما و باران

یار خوش تر

نگار اندر کنار و ...

عشق در سر


"مولانا"

موهایت

۰۷
دی


عجیب نیست

در آوردن خرگوش یا کبوتر

از کلاه یک شعبده باز

وقتی تو از لای موهایت

بهار را بیرون می آوری!


"محسن حسینخانی"


تنهایی

از مماس با پوستت آغاز می شود

جز تو

همه از تو دورند


"علیرضا روشن"


بچه که بودم عاشق سیب بودم. هر چی می خوردم سیر نمی شدم. یادمه یه شب توو مهمونی مشغول بازی بودم که چشمم افتاد به آخرین سیب توی ظرف میوه. تا اومدم بِرَم بَرِش دارم یکی دیگه از مهمونا برش داشت! منم اصلا به روی خودم نیاوردم!

بزرگتر که شدم خیلی دوست داشتم طعم مشروب رو بچشم. توو یه مهمونی به آخرین پیک باقی مونده از مشروب توو شیشه خیره شده بودم و منتظر بودم حواس بابا پرت شه تا برم سراغش. یهو یکی از مهمونا رفت و تمومشو خورد. منم اصلا به روی خودم نیاوردم!

چندوقت پیش دلم می خواست کنسرت خواننده ی مورد علاقه مو برم. وقتی رفتم توو سایت فقط یه جای خالی مونده بود. تا اومدم رزروش کنم یکی پیش دستی کرد. منم اصلا به روی خودم نیاوردم!

حالا اگه می بینی من عجله دارم، اگه می بینی من هولم، اگه می بینی دارم یه جاهایی رو تند میرم تعجب نکن! آخه تو همون آخرین سیبی توو سینی! همون آخرین پیک توو شیشه ی ودکا! همون آخرین بلیط کنسرت! می ترسم باز سر بزنگاه باز یکی سر برسه و آخرین سیب رو برداره! یکی برسه و آخرین پیک رو بره بالا! یکی برسه و آخرین بلیط رو رزرو کنه!

می ترسم اصلا به روی خودم نیارم!

خیلی میترسم...!


"کسرا بختیاریان"


پ.ن:

برای کسی که دلسردی تو را

تجربه کرده

این

برف و بوران

به شوخی شبیه است


"رسول ادهمی"


شاید حق را به تو نمیدهد...

حس میکنی درکت نمی کند...

اما آخر ِ بحث

همیشه با یک شکلک،

یک لبخند،

یک بوسه،

قانعت میکند...

از دستش نده!

او دوست داشتنی ترین خودخواهِ روی زمین است...


"ابراهیم عسکری"


این رو فهمیدم که مردهای هنرمند نه ریش و سبیل متفاوتی دارن،
نه اخلاق عجیبی و نه سعی می کنن حرف های گنده بزنن ؛
 اتفاقا بیشترشون آدم های ساده ای هستن و دست های زمختی هم دارن..
چیزی که یه مرد رو تبدیل به یک هنرمند می کنه دوست داشتن واقعی یک زنه.. 
به نظر من عشق بزرگترین اثر هنری هست که یه هنرمند می تونه خلق کنه!


"روزبه معین"


زن 

اگر عاشق نباشد

نه قرمه سبزی جا می‌اُفتد 

نه چروک های پیراهن صاف میشود

زن اگر عاشق نباشد 

هیچ خسته نباشی و برایت چای بریزمی

حقِ مطلب را ادا نمیکند ...

مرد هم که عاشق نباشد

چارخانه هایش

نه با شعر امن میشود

نه با آغوش ...


"مریم قهرمانلو "


پ.ن:

متون

جمع مکسر متن نیست

"من" است

که "تو" را در آغوش گرفته است


" ناشناس " 


شعر از آنجا شروع 

می شود

که همه چیز تمام 

می شود.

                                 

"بیژن جلالی"


مثلا یک دفعه دستت بخورد

یک دبه رنگ بریزد 

روی پیراهن سفید

یا وقتی گشنه یی توی غذایت مو پیدا شود

یا توی روز بارانی ماشین بزند توی چاله و لباس های مهمانی ات چرک شود

تجربه کردنت،همینقدرتلخ بود...


"حامد رجب پور"

بوی تو

۰۳
دی


آذر :همش سرت تو گوشیته

فرهاد: دارم تورو میبینم

آذر: منکه اینجام

فرهاد: من این عکساتو بیشتر دوس دارم

آذر:ببینم گوشیتو...!

فرهاد:ببین

آذر: تو بعد از این همه مدت هنوز این عکسامونو پاک نکردی؟

فرهاد :پدر بزرگم چند ساله فوت شده اما مادربزرگم اتاقشو دست نزده، حتی درشو باز نمیذاره...میدونی چرا؟

آذر: چرا؟

فرهاد: میگه بوش از اتاق میره!


"علی سلطانی"

"سینا صحرائی"


کفر می گویم

تا سنگ شوم

آن گاه

کودکی بازیگوش

مرا بردارد،

و محکم بر شیشه ی تان بزند

تا بفهمی که سنگ،

شیشه را می شکند...


"اکبر درویش"


سکوت کن ...

زیباترین سخن

حدیث دست‌های توست !

بر روی میز...


"نزار قبانی"


صنما با خم ابروی کجت ساخته ام 

من دیوانه از آن رو به تو دل باخته ام 

که تو هم همچو من از خویش نداری خبری 


"پرواز همای "


دیوانه تر



بوسه ات را باید 

با قهوه ام به هم بزنم 

بیدارشو 

من بدون دوست  داشتنت صبحانه 

که هیچ صبح هم از گلویم

پایین نمی رود 


"علی قاضی نظام "


چون بوی تو دارد جان 

جان را 

هله بنوازم ...


"مولانا"

ضربه دلی

۰۲
دی

  • این همه بهش محبت کردم.
    هنوز حرف اول اسمم رو تلفظ نکرده 
    من کنارش بودم.
    پس چرا اینجوری شد؟
    + بهت گفتم تو دوست داشتنت تند نرو.
    وقتی تند میری،
    عین این میمونه که عقب یه وانتی که ترمز بریده نشسته باشی.
    همچین با مغز پرت میشی
    بیرون جاده که زمان و مکان از دستت خارج میشه.
    الان شماها با هم تصادف کردین.
    ضربه دلی شدین.
    - چی چی؟!
    + ضربه دلی. مثه ضربه مغزی میمونه...
    مرگ دلی نَشین خوبه...


  • "آنا جمشیدی "

 

از پوستم

صدای تو می تراود

بر پاهای تو راه می روم

با چشم تو شعر می نویسم

من که ام

به جز تو

که در رگ و پوستم نهانی و

نام مرا به خود داده ای.

 

"شمس لنگرودی"

 

پ.ن : 

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

 

" فاضل نظری " 

 


دوست دارم

و هنوز خاطره ی موهایت

از لای انگشتانم رد می شود.

دوستت دارم

و به یاد می آورم که روزی

آهسته کنار گوش ات گفته بودم

در انبوه سیاهِ موهایت

چند تار سفید دیده ام

دوستت دارم

و هنوز با انگشتانم

به جای موهایت، هوا را شانه می کنم

دوستت دارم

همچون پیانیستی که پشت دیوارهای بلند زندان

کلیدهای سیاه و سفید پیانوش را

به یاد می آورد

و آهسته

آهسته

آهسته

با انگشتانش در هوا

سمفونی شماره ی نُه بتهوون را می نوازد


"بابک زمانی"


برف تویی 

چتر تویی 

بارش هر ابر تویی 

گرم نگه دار مرا ...


" طاهر جلیلی " 


پ.ن1 : 

من سردم است

و این هیچ ربطی به فروغ و آفتاب ندارد !

دست های خالی از دست تو را

هر کجای این تن بپوشانم ،

زمستان است . . .


"یاور مهدی پور"


پ.ن2: 

بعد از تو 

فصلی هست 

به اسم زمستانتر !


" سید مهدی موسو ی"


خانم ؟  

شما در آستینتان باران دارید ؟ 

در صدایتان چه ؟ 

هرچه فکر میکنم  

 شما خودتان هوای دونفره اید  ...


"آبا عابدین"


پ.ن1:

تو با منی و نیازی به بوی پیرهنت نیست... 


"حسین منزوی"


پ.ن2:

گوش تلفن کر

دوستت دارم را

 امشب

در گوش خودت خواهم گفت


"محمد على بهمنى"