چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

آدم و حوا

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۲۰ ب.ظ

 

 

ایستاده ایم منتظر تا چراغ قرمز چهارراه سبز شود. پسر و دختر جوان جلوی من ایستاده اند، جلوی همه جماعت. هر دو ماهند، خوشگل و رنگی و شیک پوش و عزیز. دختر خسته دستش را حلقه می کند در بازوی پسرک. پسر بر می گردد به دختر نگاه می کند، لبخند می زند، شلال موی دختر را که افتاده روی پیشانی با نوک انگشت کنار می زند. 
دلم برایشان ضعف می رود. آن ور چهارراه از کنارشان که رد می شوم، می گویم ممنون که قشنگید و شهر را قشنگ می کنید. دوتایی می خندند. بعد طبق قانون ابدی جذب شدن سریع دیوانه ها به یکدیگر، سه تایی می خندیم. می ایستیم کنار خیابان، به دیوانه بازی و سروصدا. انگار که پسر و دختر من باشند، در دیداری ناگهان بعد از سالها. از همه چیز حرف می زنیم، از سریال آسپرین و فیلم فروشنده تا بازی تیم ملی و طلاق برد و آنجلینا. وقت رفتن پسر با دوربینش از ما سه تا عکس می گیرد و قول می دهد برایم بفرستد، اما یادمان می‌رود شماره رد و بدل کنیم، ظاهرا توهم زده ایم که یک عمر است رفیقیم.... جدا می شویم. لبخند گرمی گوشه لبان من است، از ملاقات با آدم و حوا سرخوشم......

"حمید سلیمی"

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۲/۱۵
  • ۳۶۷ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی