چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۷ ب.ظ


زندگی تاریک است

اما

خوابم نمی برد

شبیه دو دست که مچ انداخته اند

گاهی به پهلوی چپ می افتم

گاهی به پهلوی راست

 

"مجید سعدآبادی"


پ.ن:

زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین 

تو چشم از خواب بگشایی ببینی شاه شاهانی


"مولانا "


پ.ن2:

تمام این فاصله ها

تمام ِ این تنهایی ها

تمام ِ نداشتن هایت

ای کاش،

خوابی بودند 

شبیه ِ خواب ِ دم ِ صبح

میآمدی:)

با دستان ِ شبیه اطلسی ات

بیدارم میکردی

میگفتی:

جان ِ دلم، صبح شده است:)

و من

به بهانه ی رهانیدنم

 از خوابی سخت

در آغوش میکشیدمت ...

اما حیف،

تو نیستی

و من به واقعی ترین شکل ِ ممکن

اسیر کابوس ِ نداشتن ات شده ام. 

تنهای

تنهای

تنـهــا 


"مهدی صادقی"

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۹/۲۵
  • ۳۲۹ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی