چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۳۶۱ مطلب با موضوع «سایر شاعران ایرانی» ثبت شده است


  • به دریا هم حسودی می کنم.
    که روی ماهت را می بیند 

  • و مَد به راه می اندازد!

    "دلارام باقری"


درین ساحل که من افتاده ام خاموش

غمم دریا ، دلم تنهاست

وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق ها ست

خروش موج با من می کند نجوا

که : هر کس دل به دریا زد رهائی یافت

که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت

مرا آن دل که بر دریا زنم ، نیست

ز پا این بند خونین بر کنم نیست

امید آنکه جان خسته ام را

به آن نادیده ساحل افکنم نیست


"فریدون مشیری"


پ.ن:

دریـا، کمـبودِ آب می فهمد؟...نه...

ساحل، یک لحظه خواب می فهمد ؟...نه...

یـک عـمر به سـمت تو دویـدم امـا

لب تشنه مگر سراب می فهمد ؟...نه...


"علی عطری"

 


من

نماز عشق تو بودم

فاصله افتاد

شکستم


" محیا شمس "

ای دلبر من !

۱۱
فروردين

 

ای دلبر من ! ای قد و بالات سه نقطه!

ای چهره ی تو در همه حالات سه نقطه...

 

لب بووووق دهن بووووق تمام سر و تن بووووق!

اصلا چه بگویم که سراپات سه نقطه...

 

برخیز و میان همگان جلوه گری کن!

حال همه در حال تماشات سه نقطه...

 

با دشمن خود یاری و با یار چو دشمن!

ای آنکه تولا و تبرات سه نقطه...

 

آخر به زری یا ضرری یا که به زوری

میگیرم از آن گوشه ی لبهات سه نقطه...

 

چشم من و گیسوی تو... نه!! چادر تو: خوب!

دست من و بازوی تو... نه!! پات: سه نقطه...

 

"تا باد صبا پرده ز رخسار وی انداخت"

این بخش خطرناک شده ، کات ! سه نقطه...

 

آخر چه بگویم که توان چاپ نمودن!

ای بر پدر کل ادارات ...

 

"هادی جمالی"

 

اگر فقط چشم هایت آبی بود

آواز دریا
در رودخانه ی چشم هایم شنیدنی بود،
اگر و فقط اگر
اتاقم درخت اناری داشت
به فصل چیدن
جای دست هایت

بر دیوارها پنجره می رویید 
...
کلمه اگر بودم
لابد
در دست های تو شعر می شدم
حتی اگر چشم هایم آبی نبود.

 

 

"لیلا رنجبران"

 

چشمانت

دو رودخانه ی تشنه اند

که از پس نیزارهایش

محموله ی ممنوعی حمل می شود.

 

" شمس لنگرودی "

 


مــن رســول حســرتــم

تــو خــدای آرزو


تــو بــه مــاه رفتــه ای

مــن به آه ...


" مصطفی حسن زاده"

 

سبز

اگر فرو نمی‌رفت در پاییز

درخت اگر تن نمی‌داد به چماق

برگ‌ها اگر نمی‌رفتند در باد

یک بار بهار می‌کردی و بعد از آن

همه سال، سال فراوانی بود.

فروردین من باش

می‌خواهم پیراهنت را درو کنم ...

 

 

 

 

 

"علی اسداللهی"


بهار

زمستان

پاییز

تابستان

فصل ها به چه کار می‌آیند

وقتی

فقط

میان آغوش تو جوانه می‌زنم...

 

" ایرج تمجیدی"


به هوای تو

تا نیلوفر دویدم

او

آموخته بود مرداب را

من 

فرو رفتم .

 

" مینو نصرت"


میدانی آب راه خودش را دارد

پرنده راه خودش را دارد

در سرزمین من اما

راه ها

ادامه کلافی بودند

که گربه‌ای خسته به بازی گرفته بود.

 

" فریاد ناصری"

 

 

 

از بهارچه بنویسم

 

وقتی

 

 

چشمانت چار فصل

 

شکوفه دارد

 

 

 

" دانـیـال رحمانیان"

 

 


دو تا میخونه ی چشماتُ جمع کن 

خراباتی شده کل خیابون

 شنیدم وقت خنده ماه میشی

بخند و دور خورشیدُ بخوابون


تو پیچاپیچ موهای بلندت

خدا هم دل بده گمراه میشه

بلند تر تر نکن موهاتُ دختر 

که عمر آدما کوتاه میشه


تو تصویری ترین شعر خدایی

با اون اندام موزون و مطنطن

دو تا چشمای گرم قهوه ای؟؟ نه 

دو تا مصرع که غرق استعاره ن


چقد گرمه چقد گرمه چقد گرم

میسوزونه منُ آتیش چشمات

عرق کرده شراب بیست ساله

که گیرایی نداره پیش چشمات


برای این خمارِ خسته از "من"

با اون چشما که مستی می فروشن 

دو تا پیک از شرابت رو بیار و 

یه عالم "مزه"ی لبهات لطفا


"هانی ملک زاده"

  •  

  • بخند ای بر لبانت رنگ فروردین 
    که لبخندت  گواهی می دهد

    هرگز زمستان بر نمی گردد!!

  •  
  • "علی کریمان"
  •  

پ.ن:

ای نوبهار خندان، از لامکان رسیدی

چیزی به یار مانی، از یار ما چه دیدی؟

خندان و تازه رویی، گلرنگ و مشک بویی
همرنگ یار مایی، یا رنگ ازو خریدی؟

 
"مولانا"

وسیله ی شخصی من...

۰۴
فروردين


"شانه" هر نوعش را که فکر کنی
وسیله ی شخصی ست
شانه ای که تو بر گیسوانت میکشی
وسیله ی شخصی توست
و "شانه" هایت 
که سر رویشان میگذارم
وسیله ی شخصی من...

"سینا صحرایی"

  • هزار آیینه می روید ، 
    به هر جا می نهی پا را

  • همین قدر از تو می دانم: هوایی کرده ای ما را


  • "منصوره نیکو گفتار"

بهار با فروردینش

۰۲
فروردين

 

بهار با فروردینش

چه گلی می خواست به سرم بزند

بهتر از تو...

 

"فریناز مختاری"

 

پ.ن:

گلی به دست من آید چو روی تو؟

هیهات!

هزار سال دگر

گر چنین بهار آید..‌.

 

"سعدی"

بهار...

۲۸
اسفند

 

بهار تویی

که می آیی و دستهایم 

شکوفه می دهند ناغافل!

تویی که با تمامِ خستگی

باز هم آرامشی!

باز هزار ستاره ی بی افول

هزار پروانه ی بیقرار 

هزار شوق بی دلیل را

در خلوتِ آغوشِ من میریزی انگار 

بهار تویی...

 

"نیلوفر حسینی"

 

تو که عین منی عید منی عیدت مبارک

 

پ.ن:

پیشاپیش فرارسیدن نوروز رو تبریک عرض میکنم 

امیدوارم تک تک روزهای پیش رو براتون سبز و بهاری باشه 

 با آرزوی سلامتی و شادی برای همه ی دوستانِ جان


تمام آسمان اگر

بغض شود

و سی و یک زمستان

آنی بر سرم آوار ،

باز هم شکوفه می کنم

هزار بار

از باور بهار


"سامره حمیدیان "


پ.ن:

بهـار میتواند

خودِ خودت باشد !

وقتی که عاشقانه

درمن

سبـز میشوی ...


"مریم قهرمانلو"


چه بوی سیبی می آید

تو آمده ای یا عید  ؟

خواب می بینم یا خواب مانده ام..!

حوای ِ جا مانده از بهشت 

آمدنت حال " آدم" را خوب می کند

بودنت زمین را بهشت 

و حال عید را خوب تر می کند !


"رامین رفیع"

هوایِ تو

۲۸
اسفند


بهار که می آید

نه هوایِ کوه

نه هوایِ جنگل

نه هوایِ دریا،

من فقط 

 هوایِ تو به سرم می زند !


"نسترن وثوقی "


‌پ.ن:

شادی هایت را بر صورت من بریز

فروردین من!

و اضافه هایش را پُست کن

برای کسی که بهاری ندارد.

شادا بهار که دست مرا گرفته

نمی دانم به کجا می برد،

شادا من که دست بهار را گرفته

به خانه خود می برم...


"شمس لنگرودی"


بوی بهار می شنوم از صدای تو

نازکتر از گل است گل گونه های تو


ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من

ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو


"قیصر امین پور"


پ.ن:

نه آمدن این

شکوفه هاى بادام

و نه عطر تازه هوا،

پرستو ها هم بى خود

شلوغش کرده اند ..!

بهار فقط

عطر تن توست ..!


"مهدى جوافشان"


رسید مژده که از کوچه یار می گذرد

دلا  بیا  به  تماشا ،  بــهــار  می  گــذرد


"محمد سلمانی "


پ.ن1:

باغ و بهار را بگو

لاف خوشی چه می زنی


من بنمایمت خوشی

چون برسد بهار من...


"مولانا"


پ.ن2:

بهار، نام دیگر توست

وقتی که برگ برگ کسالت ِ تقویم‌ها

از نفس‌های حضورت

سبز می‌شود


"مریم ملک دار"

سَرَت

۲۸
اسفند


سَرَت

سَرَت

سَرَت

سَرَت

سَرَت

سَرَت 

سَرَت

سینه سفره کنم...

بچینی اش تووی آغوشم


"حمید جدیدی"


پ.ن:

لکنت گرفتم تا تو را دیدم کنارم

گفتم سلام اما سلامم ، هفت سین داشت!


"حسین میرقاسمی"


دلتنگی هایم را 

میان شمعدانی  ها  قلمه زدم 

پای بهار به حیاط خانه باز شده !

و بهار 

از میان شیشه های شسته شده 

گلهای قالی را به وجد آورده ...

و بهار 

درون خانه  می رقصد 

و دست می کشد به روی اتاق هایی 

که رنگ دلتنگی های مرا گرفته !

و لانه می کند 

درون سبزه های هفت سین 

که سرخوشانه

قد می کشند 

در انتظار گره های من !

و بهار 

میان انباری خانه 

خاطرات خاک خورده ی مرا 

تداعی می کند ...

و بهار 

بی اعتنا به حجم دلتنگی های من !

دل شمعدانی ها را با خود برده 

و بهار 

نگاه می کند 

مهربانانه 

به آفتاب سرد زمستان

 که لجوجانه 

به تن حیاط خانه چسبیده ...

و بهار می خندد 

به من 

به پیچک تنهایی تو !

که دلش 

در پاییز جامانده ....


"تابان رضازاده"


پ.ن:

من را

شمعدانی ای بدان

در گلدانی کوچک

که بیشتر از آب و آفتاب

به تو نیاز دارد !

 

"عباس حسین نژاد"

 

لبخندَت 

نهایتِ بهـارِ من است 

لبخند بزن

بگذار 

بهـار با لبخنـدَت 

شکوفـا شـود

 

"بهاره حصاری"

 

پ.ن:

ازبهار نیست

 از شادی لبان توست !

که اینگونه درخت ها گل می کنند ...

 

"رها مولوی"


طوفان های بسیاری از این جا گذر کرده اند
اما هیچکدام نتوانسته اند
حتی یک گل خشک از دامن تان کم کنند.

سرتان سلامت زنان سرزمینم
یک روز کشتی بزرگی خواهیم ساخت
و از طوفان هولناک ، خواهیم گذشت!

کشتی زیبا
با بادبانی از روسری های تان ...


"حسن آذری"


پ.ن:
پیشاپیش ولادت با سعادت حضرت زهرا(س) و روز زن گرامی باد

 

آهای آبی فیروزه ای 

آهای سرخی آتش

آهای لبخند آفتاب 

عطر نان تازه 

آواز گنجشکهای صبح

آهای رد چشمان گلدانهای پشت پنجره 

ریز ریزه های بنفش پیراهن بهار ...

آهای آخر اسفند

آهای اول عشق...

آهای آبی فیروزه ای

بگو ،

به آفتاب بگو 

که چشم روشنی منی!

 

"معصومه صابر "


دوستت دارم

مثلِ نسبتِ نی

به دواتِ گلِ سرخ،

مثل کتابِ فارسیِ سوم دبستانم،

مثلِ عصرِ جمعه،سینما، ساندویچ،

مثلِ دور زدنِ معلمی

که حواس اش

به تقلبِ تو

در امتحانِ آخرِ سال نیست.

دوستت دارم

بیشتر از مَزه ی غلیظِ قند،

بامیه، زولبیا،نوشابه، پاستیل.

هی شکمویِ بازارِ آب و انار و یخ

دستْ فروشِ پس کوچه های پاییزی

بالاخره تو هم شاعر شدی،

آن هم چه شاعری...!

 

سید علی صالحی"


پ.ن:

مانند انار سرخ دلخونم من

از وزن رباعی تو بیرونم من

از لطف لبان توست شاعر شده ام

یعنی که به بوسۀ تو مدیونم من


"نرگس کاظمی زاده"


  • رد شدی از بغل مسجد و 

  • حالا باید...
    یا بچسبیم به "تو" 

  • یا به "مسلمانی" خویش


  • "حسین زحمتکش"