دارد بهار میشود...
مرا نکاوید ،
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشته ام !
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوش هایم را بگذارید تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کند ،
چشمانم را گل میخ کنید وبر هر دیواری که در انتظار یادگاری کودکی است !
بیاویزید ..
در سینه ام بذر مهر بپاشید تا کودکان خسته از الفبا در مرغزارهایم بازی کنند ،
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشته ام ،
سخنی نوشتم که دیگران با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشته ام ،
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که در زیر سایه درختان معیوب باشم !
جای من در کنار پنجره هاست ....
"احمدرضا احمدی"
پ.ن:
دارد بهار میشود
گلفروش های دوره گرد
بنفشه جار می زنند،
بذر تو را کدام پرستو
هدیه خواهد آورد؟
"رضا کاظمی"
- ۰ نظر
- ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۱۱
- ۱۳۸ نمایش