چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آسمان» ثبت شده است

 

با تو کشف کردم که بهار
برای گرامی داشت تنها یک پرستو می‌آید...
پیش از تو، می‌پنداشتم که پرستو
سازنده‌ی بهار نیست...
با تو دریافتم که خاکستر، اخگر می‌شود
و آب برکه ها‌ی گل‌آلودِ باران در گذرگاه‌ها
دوباره، به ابر بدل می‌شوند،
و جویباران، در نزدیکی مصب خویش
پالوده می‌شوند و به سرچشمه‌های خویش باز می‌گردند،
و قطره‌ی عطر، خانه‌ی مینایی‌اش را رها می‌کند،
تا به گل سرخش، بازگردد،
و گل‌های پژمرده در تالارهای ظروف سیمین،
به غنچه‌های کوچک در کشتزاران ِ خویش باز می‌گردند.
و جغدهای لطیف می‌آموزند، چونان مرغ عشق
ترانه‌های غمگین سر دهند...
با تو به ریگ‌های کبود در ساعت شنی‌ام خیره شدم،
که از پایین به بالا فرو می‌افتاد،
و عقربه‌های ساعت به عقب می‌شتافت...
با تو کشف کردم که چگونه قلب،
باغچه‌ی شیشه‌ای گیاهان زندگی را،
رها می‌کند تا به باغ بدل شود...
و با تو این حقیقت ناخوش را دریافتم
که عشق، تنها برای آخرین معشوق است...

آیا می پنداری بر تو عاشقم؟
 

"غاده السمان"

 

پ.ن:

عید که آمد
فکری برای آسمان تو خواهم کرد

 

"حافظ موسوی"

 

بیا...

کمی نزدیک تر لطفا

می خواهم آرام در گوشت چیزی بگویم!

امشب

روی میز کارم

کنار عطر شب بو ها

برایت جا پهن می کنم

بیا دراز بکش و

موهایت را پهن کن روی شعرهایم تا ستاره باران شوند!

دستهایت را ببر زیر چانه ات و

با چشمهای خمار از خواب برایم بگو هنوز دوستم داری

تا این شعر که از روی چشمهایت نوشته ام...

بشود آیه ای برای ایمان آوردن به عشق!

 

"حامد نیازی"

 

پ.ن1:

روزی نو

آغازی نو

جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟

تا در سپیده های تو پهلو گیرم

عطر گل شب بو کجایی؟

دلم می خواهد

چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی

آسمان آب شده در تنگ بلورین من

موجی کف بر لبم

که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم

و لب پر زنان به بستر خود می روم

بی آنکه تو را ببینم

روزی تو

آغازی نو

جغرافیای خانه ی من، کجایی؟

 

"شمس لنگرودی"

 

پ.ن2:

شعرم

همهمه ی پنهان توست

گل شب بوی من!

میخواهم تو را

در عبور عطر شبانه ام بشناسند.

 

" شمس  لنگرودی"

 

من شبم ، تو ماه من 

بر آسمان بی من مرو .

 

" مولانا "

 

پ.ن1:

شب است و ره گم کرده ام، در کولاک زمستانی

مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!

 

"حسین منزوی"

 

 

پ.ن2:

با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم

 

"حسین منزوی"

 

پ.ن3:

ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا

 

"سیمین بهبهانی"

 

تو که ماه بلند آسمونی ...

دلبر...💕

۰۳
آبان

 

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

 

 "مولانا"

 

پ.ن1:

در ژنو
از ساعتهایشان
به شگفت نمی آمدم
- هرچند از الماس گران بودند - 
و از شعاری که میگفت:
ما زمان را میسازیم.
دلبرم!
ساعت سازان چه میدانند
این تنها
چشمان تو اَند
که وقت را میسازند
و طرحِ زمان را میریزند.

پس از آنکه دلبرم شدی
مردم میگفتند:
سال هزار پیش از چشمانش
و قرن دهم بعد از چشمانش.

مهم نیست بدانم
ساعت چند است؛
در نیویورک
یا توکیو 
یا تایلند
یا تاشکند
یا جزایر قناری
که وقتی با تو باشم
زمان از میان میخیزد
و خاک من
با دمای استوای تو
در هم میامیزد.

نمیخواهم بدانم
زاد روزت را
زادگاهت را
کودکیهایت 
و نورسیدگیت را
که تو زنی
از سلسله ی گلهایی
و من اجازه ندارم
در تاریخ یک گل دخالت کنم.

ساعتهای گرانی 
که پیش از عشق تو خریده بودم
از کار افتاده اند
و اینک
جز عشق تو
ساعتی به دستم نیست.

 

"نزار قبانی"

 

دلبر💕         

                .Maybe love was meant to save us from ourselves

 

 

 

قلمرو موسیقی

قلب است

جایی که تو راه می روی

همه آهنگ ها

از موهای تو

به آسمان می رسد،

بخند.

 

"عباس معروفی"

 

پ.ن:

از این همه پریشانی

دلگیر که نه!

خسته‌ام...

پریشانی تنها به موهای تو می‌آید

نه قلب من...

 

 

"فاطمه خرازی"

 

 

 

عکس چشم‌هایت را
به سقف اتاقم‌ چسبانده ام
حالا دیگر
آسمانِ شبِ من
یک جفت ستاره دارد...
.
"اعظم قربانی'

 
بادی که از شمال غربی می‌آید
و بوی شانه‌های تو را دارد ،
دیوارهای سیمانی را ویران می‌کند
آنگاه با گردبادی از نام‌هایت می‌چرخم
و چرخ ، چرخ ، چرخ‌زنان
با شوق و با غبار
و با امید و شب ، می‌آمیزم
و در هوای تو
از خاک و خار
کنده می‌شوم ...
نامت
این بار
آبی‌تر و زلال ترین نام ،
در بین نام‌های جهان است
این بار
ای یار
نام تو ، آسمان است ...
 
"حسین منزوی"

ملال ابرها و آسمان بسته و اتاق سرد

تمام روزهای ماه را

فسرده می نماید و خراب می کند 

و من به یادت ای دیار روشنی کنار این دریچه ها 

دلم هوای آفتاب می کند ...

 

"سیاوش کسرایی"

 

پ.ن:
ای کاش
تو باشی و من و گوشه ی دنجـی...
این گوشه اگر 
آن وَرِ دنیاست قبول است...
.

"صمد محمدی"

 

 

بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
.
" فریدون مشیری " 

پ.ن:
تو که می‌خندی 
هر جای سال باشد 
دوباره شکوفه‌ها شروع می شود 
خیابان، بوی کوچه باغ می گیرد
و خورشید
در بهترین قسمت آسمان می ایستد 
تا هوا 
هوای تو شود


" جلال حاجی زاده " 

 

ای پرنده سبز

تا تو عشق منی

خدا در آسمان است...

 

" نزار قبانی"


وقتی‌ می‌‌آمدی
بهار بغض می‌‌کرد
.
زمستان در آغوش برف بود و 
آسمان دست بر گردن ابر
.
نمی دانم طلوع شده است
یا طلوع کرده ای
بودنم را

 

 

" پرهام قاضی سعیدی " 

 

پ.ن:

آیا کسى نشسته است پشت ابر

که نى مى‌زند یا سه تار

نمى‌دانم!

آوازى، اما یک آواز

از گوشه‌ى آسمان جمعه مى ریزد ...

 

 

"بیژن نجدی"

 

 

 

 

بجز سفیدی گردنت
تنت را
با آبی ترین لباسهایت بپوشان... این نیلگون
و لکه ی ابرش
بهترین آسمانیست
که برای پرواز دوست دارم... 

 

" حمزه کریم تباح فر " 

 

اجازه ات را از آسمان گرفته ام 
عوضِ ستاره ی نداشته ام 
امشب دیوانه ی انحصاری ات باشم
ماه جان
ابر که سهل است
اصلاً پشت خدا قایم شو
جفتتان را خواهم بوسید!

 
" عرفان پاکزاد"

 

نان از سفره و کلمه از کتاب،

 

 

چراغ از خانه و شکوفه از انار،

 

 

آب از پیاله و پروانه از پسین،

 

 

ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌اید،

 

 

با رویاهامان چه می‌کنید!

 

 

 

 

 

ما رویا می‌بینیم و شما دروغ می‌گویید ...

 

 

 

 

 

دروغ می‌گویید که این کوچه، بُن‌بست و

 

 

آن کبوترِ پَربسته، بی‌آسمان و

 

 

صبوریِ ستاره بی‌سرانجام است.

 

 

ما گهواره به دوش از خوفِ خندق و

 

 

از رودِ زمهریر خواهیم گذشت.

 

 

 

 

 

ما می‌دانیم آن سوی سایه‌سارِ این همه دیوار

 

 

هنوز علائمی عریان از عطر علاقه و

 

 

آواز نور و کرانه‌ی ارغوان باقی‌ست.

 

 

سرانجام روزی از همین روزها برمی‌گردیم

 

 

پرده‌های پوسیده‌ی پرسوال را کنار می‌زنیم

 

 

پنجره تا پنجره ... مردمان را خبر می‌دهیم

 

 

که آن سوی سایه‌سارِ این همه دیوار

 

 

باغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب و

 

 

نم‌نمِ روشنِ باران باقی‌ست.

 

 

 

 

 

ستاره از آسمان و باران از ابر،

 

 

دیده از دریا و زمزمه از خیال،

 

 

کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،

 

 

رود از رفتن و آب از آوازِ آینه گرفته‌اید،

 

 

با رویاهامان چه می‌کنید؟

 

 

 

 

 

ما رویا می‌بینیم و شما دروغ می‌گویید ...

 

 

دروغ می‌گویید که فانوسِ خانه شکسته و

 

 

کبریتِ حادثه خاموش و

 

 

مردمان در خوابِ گریه‌اند،

 

 

ما می‌دانیم آن سوی سایه‌سارِ این همه دیوار،

 

 

روزنی روشن از رویای شبتاب و ستاره روییده است

 

 

سرانجام روزی از همین روزها

 

 

دیده‌بانانِ بوسه و رازدارانِ دریا می‌آیند

 

 

خبر از کشفِ کرانه‌ی ارغوان و

 

 

آواز نور و عطر علاقه می‌آورند.

 

 

 

 

 

حالا بگو که فرض

 

 

سایه از درخت و ری‌را از من،

 

 

خواب از مسافر و ری‌را از تو،

 

 

بوسه از باران و ری‌را از ما،

 

 

ریشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفته‌اید،

 

 

با رویاهامان چه می‌کنید!؟

 

 

 

 

"سید علی صالحی"

 

 

 

 

هر چقدر سعی کردند  نتوانستند 

مو های آبی آسمان را 

با شالی سرخ بپوشانند ...

 

" سامان اجتهادی "

 

شهابِ یاد تو در

آسمانِ خاطر من

پیاپی از همه سو 

خطِّ زر کشید

 بیا!

 

"سیمین بهبهانی"