چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیراهن» ثبت شده است

  •  
  • پیراهن آبی را که می پوشی،
    بوی دریا میدهی،
    ماهی می شوم
    در آغوشت می رقصم...
  •  
  • " الیسا واحدی "
  •  

خیال بوسیدنت

رنگ پیراهنم را عوض می کند

موهایم را بالای سرم جمع می کند

تا برهنگی گلویم را کشیده تر لمس کنی

تا اکتفا نکنی به شکوفه های تنم ..

 

بوسیدنت حرارت تابستان است

زیر پوست پیراهنم

می تواند در سرمای سینه ی من !

زیبایی زنی را بیدار کند

که ایستاده در مسیر باد

تا با خیال بوسه ی تو !

بهار را معطر کند ..

 

بوسیدنت می تواند

خواب هر کابوسی را آرام کند

پس چرا وحشت موهایم رام تو نشود؟

وقتی پاییز

از وسوسه ی نوازش تو برهنه شده

وقتی هر برگ !

بوسه ایست که از شاخه می افتد ...

 

"مهسارهنما"

 

پیراهن اگر تو باشی می پوشمت
عطر اگر تو باشی می زنمت
شعر اگر تو باشی می خوانمت
اما تو نه شعر باش نه عطر
پیراهنم باش بگذار بگذار بپوشمت،بویت عطر شود و حالم شعری سپید
بگذار سروده شویم به عشق،و حالمان چاپ شود در کتابی به نام زنی که دیوانه تو بود

 

"زهرا مصلح"

 

سبز

اگر فرو نمی‌رفت در پاییز

درخت اگر تن نمی‌داد به چماق

برگ‌ها اگر نمی‌رفتند در باد

یک بار بهار می‌کردی و بعد از آن

همه سال، سال فراوانی بود.

فروردین من باش

می‌خواهم پیراهنت را درو کنم ...

 

 

 

 

 

"علی اسداللهی"

 

پیراهنی

که روی باد تکان می خورد

سایه ی زنی ست

که زخم هایش را 

در نور خورشید شسته است

 

"آرمین یوسفی "

 

پ.ن:

من از پیراهنت

دستمالی میخواهم

تا زخم کهنه ام را ببندم...

 

"حسین منزوی"

 

همه چیز به پیراهن تو بر می گردد 

که مثل شالیزاری  از برنج 
تربیتش کرده ای 
ایستاده ای 
و زیبایی ات !
زندگی را ادامه می دهد ... 
 
" محسن بیدوازی "

 

دوست داشتنت

 

 

پیراهن نازکی ست

 

 

که آرام از روی بند

 

 

برمی دارم.

 

 

 

 

"غلامرضا بروسان"