چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نارنج» ثبت شده است


 

شعری‌ نهفته است در لب‌هات
که بویِ نارنج می‌دهد.
بهار که شد
به چیدنت می‌آیم.
.
"رضا کاظمی"

 

عطر پرتقال می گیرد نفسم
از تو که می گویم
نارنجی می شود دنیایم
تو را که می بینم
و تو بکرترین منظره ای
مثل درخت پرتقالی
که در پاییز به بار نشسته باشد!
پر از بوسه
پر از دوستت دارم...

"حامد نیازی"

 

پ.ن:

ازمیان تمام چیزهایی که دیده ام
تنها تویی که میخواهم به دیدن اش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی که لمس کرده ام
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم.

خنده ی نارنج طعمت را دوست دارم.

چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسمِ عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمیدانم که عشق های دیگر چه سان اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده ام .

عاشق بودن، ذاتِ من است..‌‌.


"پابلو نرودا"
‌‌

 

دامنم را پر مى کنم از بهار ،

و شیراز شیراز برایت نارنج مى بارم 

و با عطر وحشى ام 

دیوانگى ات را از قفس آزاد مى کنم !

و مى چرخانم در شهر ،

برایم سعدى بخوان ،

و عشق را در تنم رها کن 

شبیه باد که روسرى ام را با خود برد ...

 

 "الینا نریمان"

 

دیگر سراغت را از نارنجِ رها شده در پیاله‌ی آب نخواهم گرفت 

دیگر سراغت را از ماه ،

ماهِ درشت و گلگون نخواهم گرفت

دیگر نه خوابِ گریه تا سحر ، 

نه ترسِ گمشدن از نشانیِ ماه ، 

دیگر نه بن‌بستِ باد و 

نه بلندای دیوارِ بی‌سوال  ...! 

من ،

همین منِ ساده ... 

باور کن 

برای یکبار برخاستن 

هزار‌ هزار بار فروافتاده‌ام ... 

 

دیگر می‌دانم 

نشانی‌ها همه درست ! 

کوچه ، همان کوچه‌ی قدیمی و 

کاشی همان کاشیِ شبْ شکسته‌ی هفتم ، 

خانه همان خانه

و باد که بی‌راه 

و بستر که تهی ...! 

 

 می‌دانم 

حالا می‌دانم همه‌ی ما 

جوری غریب

 ادامه‌ی دریا و نشانیِ آن شوقِ پُر گریه ایم ...

 

"سیدعلی صالحی"