چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاییز» ثبت شده است

 

بهار
زمانی است که حتی
با کفش های پر از گِل و لای هم 
حس و حالِ سوت زدن دارید...

 

"دوگ لارسون"

 

پ.ن:

من از خزان به بهار از عطش به آب رسیدم
من از سیاه‌ترین شب به آفتاب رسیدم

هم از خمار رهیدم، هم از فریب گذشتم
که از سراب به دریایی از شراب رسیدم

به جانب تو زدم نقبی از درون سیاهی
به جلوه‌ٔ تو به خورشید بی‌نقاب رسیدم

اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتم
به یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم

شبی که با تو هم‌آغوش از انجماد گذشتم
به تب، به تاب، به آتش، به التهاب رسیدم

چگونه است و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم 
که در تو، در تو به زیباترین جواب رسیدم

کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و با تو
به عاشقانه‌ترین فصل این کتاب رسیدم

چرا به ناب‌ترین شعر خود سپاس نگویم،
تو را؟ که در تو به معنای شعر ناب رسیدم

 

"حسین منزوی"

 

پاییز...
یک نوار کاست قدیمی است
که یک طرفش
با صدای باران پر شده
یک طرفش با صدای تو ... .
 

" جلال حاجی زاده " 

 

پ.ن:

باران  شو و ببار در آسمانم...
چه فرقی می‌کند من بهار باشم یا پاییز ؟!
تو
همیشه زیبایی!‌

 

" طاهره اباذری هریس"


 



پاییز که میشه دلبر سر غروب میره دامن نارنجیه شو میپوشه خرامان خرامان میره تو حیاط رو اون صندلی آبیه وایمیسه دسشو دراز میکنه دوتا خرمالو میچینه همون داغ و داغ آفتاب خورده میکشه به دندون
اون درخته رو جمشید اسم گذاشته "دلبر پسند". مگه دیگه کسی جرات داره دلش خرمالو بخاد؟ سفره میکنه یارو رو

دلبرکه میره تو حیاط هیشکی پشت پنجره نیس از بس کله شق میشه جمشید تو این پاییزا
یکی اشتباهی نیگا بیرون کنه میره سربختش و دِ بزن
دلبریاشو دلبر میکنه کتکشو ماها میخوریم...
همینه که ما دلمون هر روز بارون میخاد، چون جمشید و دلبر میشینن ها میکنن پشت پنجره قشنگ بخار کنه روش دوتا قلب بکشن و واس هم نامه بنویسن
اونوقه که ما میتونیم دربیایم تو حیاط
بارون پاییز واسه ماها عاشقانه نیس ما فقط خیس میشیم و دلبرونه هاش واسه حمشید ایناس
جمشید و دلبر یه دختر دارن اسمش پاییزه... هیشکی ندیدش اصن نمیدونیم اسمشه یا همین پاییزیه که داره میرسه
فقط میدونیم این سه ماه مال جمشید ایناس
سر همینم بچه ها بش میگن فصل جمشید اینا
جمشید ایناتون مبارک

"چهرازی
"

 

پ.ن:

قسم به پاییزی که در راه است
و به پچ پچ های عاشقانه ی برگ ها، در حال افتادن!
قسم به بوسه های آخر
و به باران های گاه و بی گاه
و به آغوش های خالی
قسم به عشق
که من
پاییز به پاییز
باران به باران
آغوش به آغوش دل تنگ توام !

"سوسن درفش"

دلبر جان

۱۵
آذر

 

 

 

دلبر جان 
آمدنت را در پاییز انتظار میکشیدم
تا عاشقی هایمان بوی باران بگیرد
و برگ ها به باهم بودنمان رنگ ببخشند
اما نیامدی 
اصلا ، فدای آن تار موهایی که روی پیشانی ات میریزی
زمستان را که از ما نگرفته اند
فقط ، خوب خودت را بپوشان 
نکند در راه ، اسیر سرما شوی ! 

 

 

"  فرهاد محمودی"

 

آذر آمده 
که روی لبهای پاییز 
انار بگذارد 
و او را
به دستهای یلدا بسپارد


"مریم پور قلی"

من و بهار پیاده شدیم

بهار در خیابان محو شد

پاییز در کنارم راه می‌آمد...

.

"احمدرضا احمدی"

 

پ.ن:

مسافر
جاده های پاییز شده ای 
و پشت پایت
از چشم درختان
برگ های زرد
سرازیر میشود ... 

 

 

" حمیدرضا سلیمانی "

 

 

پاییز لعنتی ست
هوا دزد
نگاه ها دزد
و دست ها دزدتر!
پاییز است...
نکند سرما بخوری به جای بوسه هایمان!
هوای پاییز دزد است عزیزم.
زبانم لال
رویم به دیوار
اگر،اگر،اگر...
سرما خوردی از این ماسک ها نزنی روی صورتت که حسادت اصطکاک مدام لبهایت و ماسک به کنار...
یا خدا...!
غیرتم کجا رفته؟
این حرفها چیست؟
با ماسک دیدمت،ندیدمت!


" حامد نیازی " 

  •  
  • پاییز شاید چشم به راه مسافری است، 
    که در آخرین دیدار گفته است :
    خداحافظ تا همیشه...! 
 
"دیانا موسیوند"
  •  
  • پ.ن:

    دستِ من خالی از حضورِ تنت

    شعرها از نبودنت لبریز

    فالِ من هم به گریه افتاده

     رفت... آن هم اوایلِ پاییز! 

    "مریم قهرمانلو "

 

 

 

 

پاییز را دوست دارم برای وقت‌هایی که:
کنارت هستم و دلتنگ می‌شوم
همان ‌وقت‌هایی که بی‌اختیار خود را در
آغوش تو جا می‌دهم و تو دستانت را به
«دورِ بودن من حلقه می‌کنی»

 

 

 
پ.ن:
پاییز 
ای فصل برگ ریز
ای همچو مرگ
گویم اگر دوست ترت دارم از بهار 
باور نمی کنی ؟!
 
" شفیعی کدکنی"
 

و

عشق

پنهانی ترین رازِ پاییز است. 🍁🍂💕

 

خودت بیا!

پاییز زورش به بغض‌هایِ باغ نمی‌رسد...

.

"افشین صالحی"

 

پ.ن:

میگم جمشید؛

 نارنجی چیه؟ 

مهر، آبان، وای از آذر 

چجوری بگذرونیم امسالو...؟

.

"رادیو چهرازی"

 

و کسی که تو را دیده باشد

پاییز های سختی

خواهد داشت

 

" لیلا کرد بچه"

 

پ.ن1:

باز پاییز آمد تا

باران برگ ها

پاک کند از زمین

شعر سبز تابستان را 

 

" علیرضا خسروی"

 

پ.ن2:

آرام شده ام مثل درختی در پاییز

وقتی تمام برگ هایش را

باد برده باشد

 

" رضا کاظمی"

" پائیز بهاری "

۳۱
شهریور

 

صدای قدم های " پائیز " می آید ...
تو اگر همدست شوی با دلم
میشود اسم این فصل را گذاشت
" پائیز بهاری " ... !

 

"حمیدرضا عبداللهی"

 

 

باید به خرمالوهای کال سر بزنم، 
به انارهای سبز 
به آدمهای ناپخته؛
به آنها که
هنوز عاشق نشده اند بگویم
که اتفاق بزرگی خواهد افتاد:
بگویم که پاییز در راه است

 

میگم دلبر
ببین پاییز که کلش مثل شعراىِ فروغ و شاملو هم کیف میده هم دل رو میگیره...
مهرم که گوشت تلخ ترین ماهِ سال همه اس حتى اگر اولین دخترِ زیباىِ چند رنگِ پاییز باشه...
محرمم که ده روز اولش دلُ خون میکنه، چشمُ دریآ ...
حالا همه اینا باهم یکى شدن... یعنى شدن جامِ شوکرانِ که همه مون تا چند روز دیگه مثلِ سقراط با چشمِ باز و ناچارى باید سر بکشیمش و جون بدیم ذره ذره...
این میون میگم دلبر شما یکآر دلبرونه کن دل آروم بگیره... میگم این روزآ دلبرىِ دلِ پاییز گریز رو کن...خـــب....

 

"محیا زند"

شهریور

۲۴
شهریور

 

شهریور ؛
آهنگی است که مجبوری گوشش بدهی تا برسی به اهنگ مورد علاقه ات،
بچه دوم خانواده است
نه به عزیزی بچه اول است و نه به دردانگی آخری...
بهار نیست و پر از عطر گل،
تابستان هم نیست با آن همه لحظه های ناب،
پاییز نیست و پر از عاشقانه
و به سپیدی زمستان هم نیست...
شهریور فقط شهریور است؛
همانقدر تنها و همانقدر نادیده گرفتنی...
شهریور عشق اول نیست که از یاد نرفتنی باشد،
عشق آخر هم نیست که ماندگار باشد،
عشق دوم است و همانقدر ندیدنش راحت
همانقدر دوست نداشتنش ممکن....
شهریور "مردادِ داغِ دستانش "را ندارد
و "تیرِ کشیدن قلب از جای خالیش" را هم ....
شهریور پاییز و خاک باران خورده ندارد
یا سوز زمستانی که دستهایش را چفت دستهایت کند...
و شهریور بودن
عجیب گریه دار است...


" فاطمه جوادی " 

 

 

شهریور ترین ماهِ منی
دلهره ی آمدنت که هیچ
فکر رفتنت
بی تابم می کند
دست هایت را به من بده
از تو تاپاییز 
همین چند نفس باقیست!

"روشنک آرامش " 

 
پ.ن:
بعضی حرف‌ها را
فقط دست‌ها به هم می‌گویند
فقط دست‌ها!
 
"علی شریعتی"

 

 

لهجه خندیدنت
چه به لبهایت می آید
مانند نوبرانه های انار 
روی شاخه های پاییز
دیدنش لذت بخش است اما
وسوسه چیدنش آدم را دیوانه میکند

"آریا نوری"

 

 

 

شهریور 
با جامه ی رنگارنگ 
ازکوچه ها میگذرد 
و با نگاهی جادویی 
عشق را تعارف میکند 
آهای !خبردار ! 
عاشقی در این ماه
مهلکه ای مرگبار‌ است 
پاییز 
دلتنگی را 
در قفایش دارد ... .

 

 

" فریبا الف " 

 

پ.ن:
خداعشق رو آفرید
تا ضعف آدمارو بهشون بفهمونه...! :)

I

تابستان اولین ایستگاه خوشبختی است اگر دل بسپاری به راه شیری که از آسمان خانه ات می گذرد.

انگار کسی در یکی از بعد از ظهرهای دم کرده اش انتظارم را می کشد تا مرا برساند به پاییزی شگفت انگیزتر از هر چه پیش از این بود ..

اینجا هنوز گاهی نسیم می وزد... هنوز گاهی باران می بارد ... و کسی در کوچه هایش چشم به راه اضطراب خسته زن است که شبیه من بود و به معجزه تابستان ایمان داشت ..

.

"نیلوفرلاری پور"

 

سبز

اگر فرو نمی‌رفت در پاییز

درخت اگر تن نمی‌داد به چماق

برگ‌ها اگر نمی‌رفتند در باد

یک بار بهار می‌کردی و بعد از آن

همه سال، سال فراوانی بود.

فروردین من باش

می‌خواهم پیراهنت را درو کنم ...

 

 

 

 

 

"علی اسداللهی"

 

درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن 

اهمیت ندارد

در این روزگار 

آنچه را که نمی توانی بازیابی به خاطر نیاور

موهایت را در آفتاب خشک کن

عطر دیرپای میوه ها را بر آن بزن

عشق من ، عشق من

فصل پاییز است...

 

"ناظم حکمت"

 

پ.ن:

جز عاشقی

کاری از من برنمی آید

پاییز

شاهد است …

 

"عباس حسین نژاد"

 

دوستت دارم

شبیهِ رنگِ نارنجیِ شهر

ای که عشقت در دلِ پائیز

غوغا می کند... 

 

"مهرشاد فروزان"

 

پ.ن1:

تبسم های آرام تو را 

با بوسه خواهم چید

 

"فریدون مشیری"

 

پ.ن2:

یه عالمه خوشحال هستم :)))

روزای شادم با این دو موزیک ِخیلی قشنگ میگذره:)

            

 

banu parlak - narin yarim

 

simge-mis mis

 

 

آذر جان

دختر خوشگل پائیز 

دیر آمدى جانم به قربانت

ولى همین حالا هم که آمدى

قدمت سر چشم هایمان

همینجور موقر و زیبا دلبرى کن

آفرین به تو آذر ِ درگیر باران و گلوله هاى برفى

از الان بدان تو هم مثل یلدا عزیزى

مبادا دلتنگ باشى و دلت بگیرد

همه شهر شاهد دلبرى یواشکی توست

 نفس هاى زردت

چشمان سرخت 

دامن نارنجیت 

موهاى پریشان نیمه سپیدت 

همه یکجا باهم داد میزند

قلب تو سر آغاز عاشقانه هاست

نترس با تو هم همه عاشق میشوند

تو فقط بخند

تو فقط دل ببر...

 

"شیما شکری"

 

 

دوستت دارم

 

 

اصلا تمام ان هایی که امدنشان را میگذارند برای پاییز دوست داشتنی اند

 

 

به پاییز معنا می دهند

 

 

اهل عشق اند

 

 

اهل ماندن

 

 

همین است که من تو را به اندازه ی تمام زرد و نارنجی ها دوست دارم

 

 

 

 

"یگانه جامی"

 

پ.ن:

به تو فکر می کنم 
و برگ های زرد 
یکی یکی 
شکوفه می شوند

راستی

آنجا هم 
پاییز 
این همه زیباست؟ 

 

"نگار الهی"

 

 

پاییز

۱۵
آبان

 

چند سالمه؟ اگه منظورت اینه چند تا شمع فوت کردم 

باید بگم دقیقا یادم نیست،

 بیست و خورده ای، شاید هم سی تا!

 

 

ولی احساس می کنم هزار تا پاییز رو تجربه کردم.

 

 

می دونی یه پدر بزرگم داشتم هشتاد سالش بود، 

هر روز واسه خودش اسمارتیز می خرید

 و هر هفته می رفت اسکی، تشنه هیجان بود.

 

 

اما من حتی از یه شروع دوباره هم می ترسم...

 

 

 

 

"روزبه معین"

 

پ.ن:

از پنجره اتاق می بینمِش وسط حیاط

 

 

زردا و نارنجیارو با پا هم میزنه

 

 

میخنده میخونه:

 

 

پادشاه فصلا پاییز...

 

 

 

 

"رادیو چهرازی"

 

 

 

 

چشم هایت 

پر از عاشقانه های پاییز است 

نگاهم که میکنی 

خشکم میزند !

زرد می شوم 

می ریزم ...

"علیرضا اسفندیار ی"

 

پاییز

یک دختر ناشی بیشتر نیست

که نمی داند چطور باید عاشق باشد!

سردی و گرمی اش را پنهان می کند که غافلگیر شوی

بی هوا می زند زیر گریه که نازش را بکشی

و کاری می کند که همیشه بگویی:

چه زود غروب شد.

پاییز سیندرلایی ست که باید کفش های نارنجی اش را تا قبل از رفتن خورشید در بیاورد. نمی بینی که شب هایش چقدر شبیه زمستان هاست؟

پاییز اگر آدم بود

زن تنهایی می شد که اگر سایه ی زیر گونه های استخوانی اش را نمی دیدی، دیگر هیچ وقت برایت روشن نمی پوشید ...

به خیالت این فصل چرا اینقدر زود می گذرد؟

 

"سارا کنعانی "

 

برای من یک فنجان غروب

برای میهمان

یک فنجان پاییز بریز

لبسوز باشد

- باران؟

- ببارد اما ریز

- مطرب؟

- بیاید

آنکه دستی به جعد یار دارد نیز

 

"طاهر جیناک"