ساحل، یک لحظه خواب می فهمد ؟
جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ب.ظ
درین ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق ها ست
خروش موج با من می کند نجوا
که : هر کس دل به دریا زد رهائی یافت
که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت
مرا آن دل که بر دریا زنم ، نیست
ز پا این بند خونین بر کنم نیست
امید آنکه جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست
"فریدون مشیری"
پ.ن:
دریـا، کمـبودِ آب می فهمد؟...نه...
ساحل، یک لحظه خواب می فهمد ؟...نه...
یـک عـمر به سـمت تو دویـدم امـا
لب تشنه مگر سراب می فهمد ؟...نه...
"علی عطری"
- ۹۶/۰۱/۱۱
- ۳۸۲ نمایش