چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۳۶۱ مطلب با موضوع «سایر شاعران ایرانی» ثبت شده است


میان دستانت غرق شدم
دریا نام دیگر اغوشت بود

" چوبین " 


نیَم به هجر تو تنها

 دو همنشین دارم...

دلِ شکسته یکی

جانِ بی قرار یکی... .


"حزین لاهیجی"


و مگر فراموش می شود

اطلسی ها ، شمعدانی ها

 و غم های مادرم !

که آن را

پشت حوصله ی همین گلدان ها 

پنهان می کرد ...


"محمدرضا عبدالملکیان"

عطر صدای تو

۲۲
خرداد


عطر صدای تو دلتنگم می کند

انگار پرتقالی را بارها چیده ام

دوباره بچینم

و منتظر باشم

عده ای برای شکستن شاخه هایم بیایند...

صدای تو

پونه ای خشک است

در دستانم

که هر چه بیشتر خُردش می کنم

بیشتر عطر زندگی را برمی دارد


"رسول پیره"

 

من هنوزم دچار چشماتم

چیزی جز تو توو مغز پوکم نیست !

گرچه اسمت دیگه توو گوشیم و ؛

توو "فـِـرندای فیس بوکم" نیست  !

 

عکست ُ احمقانه می بوسم

تو که احساسم ُ نمی فهمی !

حسم ُ وقت ِ دیدن ِ پسری ؛

که نمیشناسم ُ نمی فهمی  !

 

وقتی "لایکش" میفته رو عکست

بی هوا پشت ِ میـــــز می لرزم  !

وقتی لحنش صمیمی و گرم  ِ ؛

وقتی میگه عزیــــز ... می لرزم  !

 

تک تک ِ دوستات مشکوکن

پسرای ِ مجرد ِ خوشتیپ  !

حتی اون آدمایی که رفتن

با یه دختر تووی " ریلیشن شیپ " !

 

گاهی دستم میره رو " دیوارت " ؛

بنــِـویسم که دوستت دارم  !

بنــِـویسم چقــــــــــــــــدر بدبختم  !

اما دستم میره به سیگارم !

 

از سر ِ حوصله م که سُر خوردم  !

از هوای ِ ترانه افتادم  !

" پروفایلت " تموم ِ دنیامه

من به چک کردن تو معتادم  !

 

گیر کردم میون ِ دنیا و

زندگی ِ مجازی ِ مطلق  !

من هنوزم دچار چشماتم 

من بی کله ی خر ِ احمق!

 

"احسان رعیت"

 

به گمانم رویاهایم

دسته ای شده اند از پرستوها

و با هم کوچ کرده اند

از دلی که دیگر گرم نیست ...

چه کسی می داند

چقدر طول می کشد

تا دلی دوباره گرم شود ...؟

 

 "فریا زعفری"

مثل ماهی

۲۲
خرداد

نیم پیدا، سپیدی

نیم پنهان، سیاهی

واقعاً مثل ماهی

 

"علیرضا فولادی"

 

  •  
  • ما به غیبت بهار عادت کردیم؛

    نبود تو را ولی؛

    نه باور میکنیم

    نه تاب می آوریم؛

    تو همانی که نور دیدگان خورشید است

    تو نباشی که جهان تاریک است.. .
  •  
" چیستا یثربی "
  •  

 

همه مؤمنان

باید یکی رو داشته باشن

بعد از افطار بهشون پیام بده،

بپوش بریم آب‌هویج‌بستنی بزنیم... 

 

"پوکر ترانه "

وقتی آمدی

۲۰
خرداد

 

وقتی آمدی

" ماه " را هم با خودت بیاور

دست چپم را بگیر

و آن تکه از شب را نشانم بده ...

من ، دختر قصه های درازم

و برای بوسه ای

آسمان را به زمین می دوزم ...

 

"پریسا صالحی"

 

 

 

 

ماهِ مهمانی خداست؛ 
و باز سفره ی دلم را برایت پهن کرده ام...
تعارف که به صاحبخانه روا نیست..
اما اجالتاً..
بفرمایید حضرتِ یار..
این بار روزه ی "دوستت دارم نگفتن" تان را
با شیرینیِ یک "بوسه" باز کنید!

 

 

"الناز شهرکی"

 

پ.ن:

فضای خانه که از خنده‌های ما گرم است 

چه عاشقانه نفس می‌کشم!، هوا گرم است

 

دوباره «دیده‌امت»، زُل بزن به چشمانی

که از حرارتِ «من دیده‌ام ترا» گرم است

 

بگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم»

دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است

 

بیا گناه کنیم عشق را... نترس خدا

هزار مشغله دارد، سرِ خدا گرم است

 

من و تو اهل بهشتیم اگرچه می‌گویند

جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است

 

به من نگاه کنی؛ شعرِ تازه می‌گویم

که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است 

 

"نجمه زارع"

 

 

 

بیا منصف باشیم !
معامله ای عاشقانه
تو برایِ همیشه کنارم بمان
و من 
تا به ابد به دورِ حضورت می گردم!
تو برایِ همیشه بارانی بپوش 
من تا همیشه باران می شوم می بارم 
به لحظه هایت... تو بغض کن
من اشک می شوم
تو بخند
من شوق می شوم
تو ببین
من از نگاهت
مست می شوم
بیا منصف باشیم !
تو برایم تب کن
من برایت می میرم ... .

 

 

"عادل دانتیسم"

 

حواسم 

از خیال تو 

پرت نمی شود 

چرا؟

 

"مهران حسینی"

 

تو آبى بپوش ،

من دریا را فراموش می کنم ...

 

"عصمت اوزل"

 

در پاکتی درگشوده

برایت مشتی سلام و بوسه فرستادم

با اندکی هوای نیالوده

 و چن قطعه عکس نان ...برای تبرک 

که پشتشان نوشته ام

 آیا دوباره می بینمت ؟

 آیا هنوز

 وقتی که می دوم

 دلت هوای شانه های مرا دارد ؟

 آیا هنوز بر این عقیده ای که

 دو دو تا مساوی چار است ؟

و هیچ قصد توبه نداری ؟

 ناچارم برایت دعا کنم

 از فرط عشق بمیری ... 

 

"رویا زرین"


روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آری ! افطار رطب در رمضان مستحب است


"شاطرعباس صبوحی"



کنار تو در عکس زیباترم

کنار زندگی بایست !

شاید زیباترش کنی ...


در آسمان ، هواپیمایی می ایستد

در میان راه ، گلوله ای

و در تن گیتار ، صدایی

وقتی که 

پلک هایت سنگین میشوند

و قفسه ی سینه اگر هنوز

تکان میخورد !

محض خاطر این است

که گهواره ی تو باشم ...


کودکی تو را 

با مادرش اشتباه گرفت

شکوفه ای تو را

با درختش

و پرستویی آن قدر دور سرت چرخید

آن قدر کوچ را از یاد برد !

که گوشواره ات شد ...


برای زیبایی دست هات

شعر ، خانه ی کوچکی ست

مثل یک فنجان که بخواهد

تمام باران یک ابر را 

در خود جای دهد


حرف بزن 

سکوت کن 

بخند

اشک بریز

چمدان ببند

دور شو

اما

در آغوش من !

در آغوش من ...


"علیرضا قاسمیان خمسه"

دلبر..

۰۶
خرداد

 

صداش میکنم

میگم دلبر؟

میگه من دلبری بلد نیستم

میگم پس این دل من خودش راه افتاد اومد دنبالت؟ یا من ولخرج بودم دلمو ساده از کف دادم؟

 

دِ نیگا

د همین الان نیگا

نیگااا‌ آخه...

 

بعد میگی من دلبر نیستم

د خو همین نگات

همین نگاه الانت

مگه میشه جون نداد براش؟

حالا من خسیسم دل دادم ببری

وگرنه که به ولله اون نیگات بیشتر ازینا هم‌میطلبه.

 

"علی اصغر وطن تبار"

 

حرفهایش از نوازشهای او شیرینتر است
از هر انگشتش هنر می ریزد از لب، بیشتر

یک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او...
من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟

 

 
" سعید صاحب علم " 
 

پ.ن:

مریم ترین سوژۀ جهان هم که باشی

شبی در مُتلی دنج

مردی به یاد لبهایت به خواب رفته است.

 

"شیرین جلالی "


آنچنان عاشقم که همواره

روی او را در آب می بینم

من نخوابیده خواب می بینم.


" علیرضا فولادی " 

 

 

موهایت را باز کن
دامن تکان بده ...
سال هاست بهار کار خودش را
درست انجام نمی دهد !

"پوریا نبی پور " 

 
پ.ن  : 

خردادشبیه دختریست که 

تنِ ظریفِ بهاری اش

از جای بوسه های معشوقه اش 
لبریز از حسِ گرماست


" ریحانه تحویلی " 

 

فروردینِ آمدنت لرزاند دلم را
به اردیبهشت که رسیدیم 
تمامت میان گیسوانت گم شد
حالا من مانده ام با عطر تند خردادت چه کنم؟
بانوى بهار
میشود شالت را کمى جا بگذارى؟

 

 
" علی موتمن " 
 

پ.ن : 

ترسم کـه سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر ازگریه مستانه‌ام امشب

" فروغی بسطامی " 

 

 

گاهى گمان مى کنم
تو پیامبرى هستى که اعجازش
زندگى بخشیدن به من است

 
" نفیسه مرادی "

 
 

جهان پشت سرم می­ماند

از اتفاقاتی که نیفتاده

صداهایی که نشنیده‌ام

من

پر از وسوسه‌ام

چیدن این همه سیب

خواندن این همه شعر

رفتن روی طناب

بدون این که بیفتم

بدون این که بترسم

 

" آرزو نوری " 

 

پ.ن:

در نگاهت همه مهربانی‌هاست !
قاصدی که زندگی را خبر می‌دهد...
و در سکوتت همه صداها‌ ،
فریادی که بودن را تجربه می‌کند...

 

" احمد شاملو " 

 

از کودکی متفاوت بوده ام 
همه می گویند : 
تو یه چیزیت هست !!!
یا اینکه : 
چرا اینجوری هستی؟!!
واقعیتش را بخواهی درست می گویند!!
چون من همیشه : دنبال اتفاقات وارونه ام دنبال آدم های جور دیگر
دنبال انعکاس نور ذره بین روی دیوار
عاشق گوی های شیشه ای 

عاشق وارونگی های زیبای دنیای همیشگی

 
" حسین شکرریز" 


روزی دو سه بار

هفته ای نهصد بار

ماهی سه هزار سال

سالی ...

انگار

یاد تو

تصاعدی نجومی دارد

با من بنشین

خودت خودت را بشمار!


" محمدحسین ملکیان"


تنت 

ترکیب فلسفه و شراب است!

لذت همزمان فهمیدن و فراموشی ...


"روزبه سوهانی " 

دوست داشتنت

۲۲
ارديبهشت


دوست داشتنت  همچو  برنج گیلان می ماند !

رفته رفته 

خوش طعم می شود ...


" پرویز  جلیلی محتشم " 


تمام خیابان ها را زیر پا گذاشتم...

هیچ جا "سیانور" نداشت...
برگشتم...
لای کتاب صد سال تنهایی...
آخرین عکس دو نفره مان را گذاشته بودی...
نیم ساعتی می شود...
به گمانم دارد اثر می کند...


" آ شریعتی " 

پ.ن :
عاشقانت نخواهند ماند
یکی یکی می روند
محو می شوند
هر بوسه که بر یکی میزنی
شلیکی به دیگری ست
 
یک به یک خواهند رفت
تنها یکی خواهد ماند
که از همه قوی تر است
یکی که مدام دور و برت پرسه می زند
 
من ؟
نه
آخرین شلیک ات
کار مرا نیز ساخته است
 
تنها یکی خواهد ماند
که از من قوی تر است
رو به رویت خواهد نشست
به چشمانت زُل خواهد زد
و تو را از او گریزی نیست
 
از دیرباز می شناسمش
نامش تنهایی ست
 

"شهاب مقربین"

زن ها

۲۲
ارديبهشت

زن ها 
همان جا که ایستاده اند 
رفته اند ...

" ادریس بختیاری "