چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۳۶۱ مطلب با موضوع «سایر شاعران ایرانی» ثبت شده است

 

 

کاش،
پای هیچ مرد عکاسی 
در میان زندگی ات نبود!
عکاس ها خوب میدانند
از کدام زاویه 
دل ببرند.....!!!! 

 

" شایان رسول زاده " 

  • میخواهم فراموشت کنم
    اما
    هی موهایت را
    پشت گوشت میریزی ... 
 
" نیک مهر " 
  •  

وقتی می خندی

۰۳
شهریور

وقتی می خندی
شیار مُوَّرب گونه هایت،
پایانی ست بر سلطه ی 
هر کسی که 
چال گونه اش را
فریاد می زند ... .


" سید محمد علی صدری " .

چنان از خستگی پُرم

که مشرق زمین از پیامبر...

 

"علی‌اکبر یاغی‌تبار"

یادم نمی آمد

۰۳
شهریور

من باید ..

من باید ...

ماهی می شدم !

درون تُنگی از 

مِی ....

 

"اورهان ولی "

 

پ.ن:

فراموش کار شدم

مثل ماهی ای که هر بار روی آب می آید 

اما حرفش را می خورد

زنگ خانه تان را زدم 

صبر کردم 

یادم نمی آمد که رفته اید 

صبر کردم

 

"محمد ابراهیم گرجی"

می خواهم

موهایش را

نوازش کنم...

آینه اما

 

نمی گذارد...

 

 

"فائزه رستمی"


برای عاشقانه های من 
نه موهایت را بلند کن
نه چشم هایت رارنگی
من از توموهای شرابی نمیخواهم
من ازتورُژ قرمز نمیخواهم
تا هوس بوسیدن لب هایت دیوانه ام کند
برای عاشقانه هایم کفش های بندی بپوش
برای من 
کفش های بندی ات یک کتاب شعرمیشود
همین که خم شوم تاببندمشان... 


"حامد رجب پور"

 

 

بجز سفیدی گردنت
تنت را
با آبی ترین لباسهایت بپوشان... این نیلگون
و لکه ی ابرش
بهترین آسمانیست
که برای پرواز دوست دارم... 

 

" حمزه کریم تباح فر " 


خدا از سر تقصیر موهایت نگذرد 

اگر بسته بود
من چنین آشفته نبودم

" رضا محبی راد " 

پ.ن: 
صدای پیانو رقص موهایت و من 
همراه با نت ها میخوانم

دو ...
ر .... تو
میگردم...!!

" ناشناس "

دلم می خواست

شبی که می رفتی ،

اتفاق ساده ای می افتاد


راه را گم می کردی

فاخته ای کوکو می کرد

و کلیدی زنگار گرفته

از آشیانه ی خالی درناها

به زمین می افتاد ...


باران می گرفت ،

بیدار می شدم

بیدارت می کردم

و ادامه ی این خواب خط خط ی را تو

 تعریف می کردی ...

.

"واهه آرمن"

.

سر صبحی

دریا را توی یک فنجانِ گل سرخی ریختم و سر کشیدم!

سر صبحی

آفتاب را با آواز گنجشکهای عاشق

وسط ِ آسمان چشم هایم رقصاندم!

سر صبحی صبح را خنداندم!

آدم،

تو را که داشته باشد 

همه ی ساعت هایش سر صبحند!

تازه و پر نور و بخیر ....


"معصومه صابر"


بگذار نوازشت کنم ،

با اینکه می دانم

این دست

 خیابانی ست !

که به پنج کوچه ی بن بست می رسد ...


"مهدی اشرفی"


پ.ن:

دکتر مچم را که گرفت!

گفت : 

تنهایی ؟ 

گفتم : نه !

گفت :

تنهایی!

نوارِ قلبت 

چاوشی 

میخواند ... !


"حسین ناصرى"

 

نشسته ام

زیر سایۀ درختی

که دیروز آن را بریده اند.

 

 

 

 

 

 

"عبدالحمید ضیایی"

 

 


زیر ابرهای تو ایستاده ام

و گلویم گرفته است ،

کنار تابستان

تلفن زنگ می زند

این ابتدای باران هاست

گوشی تلفن ابری ست !

رنگ ها گرد شماره گیر می پیچند ،

بوی باران بر انگشتانم حلقه می زند

روی سیم هایی که به اندازه ی این هجرانی

 سیاه و طولانی ست ...

بر صدایت بوسه می زنم !

و ناگهان

تابستانی میان بارانم ...


"زنده یاد نازنین نظام شهیدی"

میشود بوی " مرداد " را
حس کرد ...
و اینبار هم
پای " گل های پیراهنت "
در میان است ....

"حمیدرضا عبدالهی"

تو را چگونه می نوشتم

تو را 

که دستانت بر گردنِ مادیان ایرانی

در پیج و تاب جنگل های شمال

خدا را ،

به بهانه ی بهار به گریستن وا میداشت ...


تو را

که سرخی شقایق ها در برابر لبانت ،

 شوکران به دست شهیدانی بودند ،

به بهانه ی نام سقراط ...

نامت لیلا بود ، 

گاهی باران ، گاهی نسیم ، گاهی دریا ..

و هزار بهانه ای

که دلم رابه گدایی واژه ها می برد ....

تو را چگونه می نوشتم

که هامون و من !

 هر دو  خشکیده به انتظار زنی نشستیم

که تنش

آب دیدگانمان را متبرک نکرد !

با من بگو ،

بگو تو را چگونه باید می نوشتم ...


"علی مقدم"

خیال بوسیدنت

رنگ پیراهنم را عوض می کند

موهایم را بالای سرم جمع می کند

تا برهنگی گلویم را کشیده تر لمس کنی

تا اکتفا نکنی به شکوفه های تنم ..

 

بوسیدنت حرارت تابستان است

زیر پوست پیراهنم

می تواند در سرمای سینه ی من !

زیبایی زنی را بیدار کند

که ایستاده در مسیر باد

تا با خیال بوسه ی تو !

بهار را معطر کند ..

 

بوسیدنت می تواند

خواب هر کابوسی را آرام کند

پس چرا وحشت موهایم رام تو نشود؟

وقتی پاییز

از وسوسه ی نوازش تو برهنه شده

وقتی هر برگ !

بوسه ایست که از شاخه می افتد ...

 

"مهسارهنما"


چند روزیست تَمام خیابان‌های شَهر را
در لباس یک "فالگیر" پَرسه میزنم!
شاید بیایی،
دستانت را ببینم و بگویم:
یک نفر هست که...
به به!
چه به هم می‌آیید...


"مهران رمضانیان"

زیبایی ...

۲۹
تیر

زیبایی ...

همچون پراکندگی یک ایل در کوهستان

همچون گذر یک رودخانه

زیبایی ...

همچون قطاری در عمق سبز یک دره 

همچون قایقی قدیمی در غروب دریا ...

در زیبایی ات

رفتنی ، نهفته است .!

 

"علیرضا قاسمیان خمسه"


و تُ هربار

رسیدی 
پَسِ گوشت گفتم: 
عشقِ مو بافته ی من
چه عجب برگشتی...

پ.ن:
بی بوسه هم
به قلب تو ره می توان سپرد؛
ازکوچه باغ جنگلی ی پشت گردنت...


"علی محمدی"

کسی چه می‌داند ..
شاید همین لحظه زنی برای مرد سیاست مدارش می رقصد، یا پیانو می زند و آواز می‌خواند و جلوی جنگ جهانی بعدی را می گیرد،
کسی چه می‌داند ..
شاید تنها شرط معشوقه‌ی هیتلر به خاک و خون کشیدن دنیا بود،
کسی سر از کار زن ها در نمی‌آورد ..
با سکوتشان شعر می خوانند، با لب‌هایشان قطع نامه صادر می کنند، با موهاشان جنگ می‌طلبند، با چشم هاشان صلح ..
کسی چه می داند ..
شاید آخرین بازمانده ی دنیا زنی باشد که با شیطان تانگو می رقصد ..!!


"سیاوش شمشیری"


چشمانت 

صدات 
لبخندت
لبخندت
لبخندت
نفس هایت 
بهانه ای هست برایِ ؛
دیدن 
شنیدن
خندیدن
زندگی کردن
وَ گاه تمام داستان های بلند 
همین قدر کوتاه خلاصه میشود


" محمد رمضان نیا " 

اگر اسم این حسی که به تو دارم

عشق است

هیچوقت قبلا عاشق نبوده ام

مرا به دیدن جسمــانـی تـو ،

هیچ نیـازی نیست !

چنان پُرم از تو ،

چنان پُر

که بیشتر شبیه شـوخی زیبایی هستم

.

"رضا براهنی"


  • از وقتی یادم نمی آید 
    منتظرت نشسته ام
    فکر کنم بنایی تاریخی شده ام
    که اینگونه از من عکس میگیرند

    "امیر علی محتشم"

 

لطفا یکی بیاید ،
این نخ ها را بشکافد 
چشم هایی که دوختیم برای آمدن او ،
َتَنگ از آب در آمد !!


"شیما مستوری " 


میان ماندن و رفتن مردد بود پاهایش

نشستم، کفش‌های تا‌به‌تایش را در‌آوردم


"حسین طاهری"

چشمای تو

۰۶
تیر

 

 

 

 

گفتم ... "مائده"
تا حالا "دچار" شدی
گفت : دچار چی ...!؟
سختی
فقر
بیماری
یا غصه 
دچار کدومش ... گفتم .. "مائده "
دچار چشماتم
ببندیشون
اونایی که گفتی میاد
سراغم

 

 

" حمید جدیدی " 

 

پ.ن:

چشمهایش

 اندوهی داشت

که مرا

به سالهای قبل از خلقت 

می‌برد،

آنجا که خداوند تنها بود...

 

"علی مقدم"

 

 

چشمای تو یادم انداخت


بخند..

دلم 
کمی هوا می خواهد!
و تابستان
کمی خنکا..


"ویدا احسان"

 

شب طولانی

 

 

تکیه به ماه می دهم.

 

 

 

 

"پرویز بیگی حبیب آبادی "

 

 


منم و عطر تو که 

پخش شده توی تنم

بی تو دلتنگ ترین حادثه‌ی قصه منم...


"فاطمه اختصاری"