برگشتم... لای کتاب صد سال تنهایی...
جمعه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۱۰ ب.ظ
تمام خیابان ها را زیر پا گذاشتم...
هیچ جا "سیانور" نداشت...
برگشتم...
لای کتاب صد سال تنهایی...
آخرین عکس دو نفره مان را گذاشته بودی...
نیم ساعتی می شود...
به گمانم دارد اثر می کند...
" آ شریعتی "
پ.ن :
عاشقانت نخواهند ماند
یکی یکی می روند
محو می شوند
هر بوسه که بر یکی میزنی
شلیکی به دیگری ست
یک به یک خواهند رفت
تنها یکی خواهد ماند
که از همه قوی تر است
یکی که مدام دور و برت پرسه می زند
من ؟
نه
آخرین شلیک ات
کار مرا نیز ساخته است
تنها یکی خواهد ماند
که از من قوی تر است
رو به رویت خواهد نشست
به چشمانت زُل خواهد زد
و تو را از او گریزی نیست
از دیرباز می شناسمش
نامش تنهایی ست
"شهاب مقربین"
- ۹۶/۰۲/۲۲
- ۱۰۱۶ نمایش
...
ما مثلِ هم بیکس ، ما مثلِ هم تنها
ما بینِ شلوغی ها جدای از تن ها
ما اجتماعِ غم ، ما ازدحامِ درد
با چوپانِ قصاب و یک گله پر از نامرد
دورِ سفره ای خالی با فقر و نبودن ها
با ما که هیچ چیز نیست ، پس تف به بودنها
یک آسمان اشک و یک کوله بار ناله
در قلعه ی حیوانات با خوک و گوساله
در گردشِِ تاریخ دنیا را ز خود راندیم
با مرگِ تدریجی در ماکندو ماندیم
تا آخرِ این قصه هر روز ورق خوردیم
در چرخشِ ساعتها هی ضجهزنان مُردیم
هی خنده ی ما رفت و هر لحظه مجسم شد
هی بار به دوش ماندیم ، هر وعده کمر خم شد
در پیچ و خمِ هر سال یک جنگلِ سبز جان داد
خون ها که جاری شد سُرخی بوی ایران داد
در هر قدمِ این خاک تقدیر فلج باشد
بینِ بد و بدتر ها یک طالعِ کج باشد
در هر دهه باریدیم ، در هر دهه خواب ماندیم
این دِه را که سیل برداشت ما هم روی آب ماندیم
از هر دهه جا ماندیم ، ما ده دهه جا ماندیم
با غریبگی در خود ، صد سال تنها ماندیم
هر کس به میان آمد قدرت توی مُشتش بود
هر خاک چپاول کرد ماکندو که شصتش بود
هر حرف که دود کردیم این دِه پُرِ ویروس شد
مار ها که به آستین و هر دوست که دیوث شد
در تضادِ هر آغوش از نوحه به راک رفتیم
عالم که به یغما رفت ، ما هم که به فاک رفتیم
با پا و دویدن ها در راهِ دو سر بسته
یک برگهی خیس از اشک با گابریلِ خسته
پای جوخه میکاشتند تفنگ و کمان ها را
ساعت که به خود پیچید ، بلعید زمانها را
تندیسِ کوهِ درد اورسلای پُر غم بود
محکوم به ماندن بود هرچند نفس کم بود
سر های سبز ماندند پای جوخه و رگبار
یا زیر شکنجه ها یا زیر آب یا دار
نقشش ز میان کوچید هر تار که بی پود شد
سیلِ ستمی آمد ، این دهکده نابود شد
متروک و ویرانیم ، لولیده به کفن هاییم
یک قرن که جان داد و صد سال که تنهاییم
...
::: اهورا کاکتوس :::
telegram.me/ahoora_kactoos