حاصلِ چشم های تو
- ۰ نظر
- ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۳۶
- ۹۸ نمایش
تنت بوی اسب می دهد
اسبی که تنهاست
و خیلی پیشتر از این ها
باید رفته باشد
می گویی آدم برفی نه زن است نه مرد
نه می آید
نه می رود
فقط
از آب بودنش بیرون می آید و
به آب بودنش بر می گردد
به ربط آدم برفی به تو فکر می کنم
به رفتن تو که بر می گردد
و می دانم همین لیوان
که از شیر آب بیرون آمد
همان آدم برفی ست
می دانم زنی که در خیابان می دود
ادامه ی اسبی ست
که روزی تنش را پیش من جا گذاشته بود
می دانم و
می گذارم این بو
که شیهه می کشد در اتاق
به آشپزخانه برود
برگردد به یخچال
به لوله های آب
یا به اتاق خواب
خودش را بمالد به تخت
به ملحفه ها
به لباس ها
به چیزهای دیگری
که روزی آن ها را
ترک می کند .
"امیررضاسیدحسینی"
به من نگویید ؛ منطقی باش
و فراموشش کن
یک بار
فقط یک بار ،
در چشمانش خیره شوید
تا بفهمید
من منطقی ترین آدم جهانم
که فراموشش نمی کنم...
"آریا نوری "
من فقط روزنامه ای بودم
بین انبوهِ دسته بندی ها
مرگ در صفحه ی حوادث بود
زندگی در نیاز مندی ها !
" یاسر قنبر لو "
من شاعرم!
خوش می زنم،
از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم،
چشم "تو" خوش ترمی زند...!
"حسین منزوی"
تمام مناسبت ها
برای توست
روز کارگر
وقتی که زیبایی ات کارگر می افتد
روز جهانی گردشگری
وقتی که خون مرا
در غروب های جمله، در سکوت
به گردش می بری
حتا
روز جهانی پست
که مقصد تمام نامه های عاشقانه ای
که نام گیرنده اش هرچه هست، نام مستعار توست
روز من ولی
شبی که دیدمت
که خواب بدی دیده بودی
پریدمت ...
"علیرضا آدینه"
چشم ، مخصوص تماشاست اگر بگذارند
و تماشای تو زیباست اگر بگذارند
سند عقل ، مشاعی ست ، همه میدانند
عشق امّا فقط از ماست اگر بگذارند
وقتی اظهار نظر کرد دلم ، فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست ، اگر بگذارند
روستازادهام و سبزتر از برگ درخت
سینهام وسعت صحراست اگر بگذارند
دل دُرنایی من ! اینهمه بیهوده مگرد
خانه دوست همینجاست اگر بگذارند
غضبآلوده نگاهم مکنید ای مردم !
دل من مال شماهاست اگر بگذارند ...
"محمود اکرامی"
پ.ن:
خبرت هست که در شهر دوچشمان تو من مسکونم
اندکی پلک نزن،اخم مکن،حال دلم ویران است.
"احمد کاشفی"