- ۰ نظر
- ۰۳ دی ۹۵ ، ۱۵:۲۰
- ۱۹۷ نمایش
آذر :همش سرت تو گوشیته
فرهاد: دارم تورو میبینم
آذر: منکه اینجام
فرهاد: من این عکساتو بیشتر دوس دارم
آذر:ببینم گوشیتو...!
فرهاد:ببین
آذر: تو بعد از این همه مدت هنوز این عکسامونو پاک نکردی؟
فرهاد :پدر بزرگم چند ساله فوت شده اما مادربزرگم اتاقشو دست نزده، حتی درشو باز نمیذاره...میدونی چرا؟
آذر: چرا؟
فرهاد: میگه بوش از اتاق میره!
"علی سلطانی"
"سینا صحرائی"
صنما با خم ابروی کجت ساخته ام
من دیوانه از آن رو به تو دل باخته ام
که تو هم همچو من از خویش نداری خبری
"پرواز همای "
دوست دارم
و هنوز خاطره ی موهایت
از لای انگشتانم رد می شود.
دوستت دارم
و به یاد می آورم که روزی
آهسته کنار گوش ات گفته بودم
در انبوه سیاهِ موهایت
چند تار سفید دیده ام
دوستت دارم
و هنوز با انگشتانم
به جای موهایت، هوا را شانه می کنم
دوستت دارم
همچون پیانیستی که پشت دیوارهای بلند زندان
کلیدهای سیاه و سفید پیانوش را
به یاد می آورد
و آهسته
آهسته
آهسته
با انگشتانش در هوا
سمفونی شماره ی نُه بتهوون را می نوازد
"بابک زمانی"