آمدن مگر چطور میتواند باشد؟
غیر از این است که عطرت بپیچد و
من هزار بهار را
شاخه به شاخه
به پای آمدنت
شکوفه دهم...
"مریم قهرمانلو"
- ۱ نظر
- ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۳۰
- ۲۱۰ نمایش
آمدن مگر چطور میتواند باشد؟
غیر از این است که عطرت بپیچد و
من هزار بهار را
شاخه به شاخه
به پای آمدنت
شکوفه دهم...
"مریم قهرمانلو"
کاش ماندنت دکمه داشت
فشار می دادی گیر می کرد
"مریم قهرمانلو"
نه حرفی هست
نه حدیثی
اما تو را که میبینم
بی هوا لبخند میزنم.
انگار که قرار است بعدها
تو را بسیار دوست داشته باشم ... .
"مریم قهرمانلو"
پ.ن1:
من
در تو نگاه می کنم
در تو
نفس می کشم
و زندگی مرا تکرار می کند..
"احمد شاملو"
پ.ن2:
درد عشق را،
دارو به جز دیدار نیست..
"امیرخسرو دهلوی"
زن
اگر عاشق نباشد
نه قرمه سبزی جا میاُفتد
نه چروک های پیراهن صاف میشود
زن اگر عاشق نباشد
هیچ خسته نباشی و برایت چای بریزمی
حقِ مطلب را ادا نمیکند ...
مرد هم که عاشق نباشد
چارخانه هایش
نه با شعر امن میشود
نه با آغوش ...
"مریم قهرمانلو "
پ.ن:
متون
جمع مکسر متن نیست
"من" است
که "تو" را در آغوش گرفته است
" ناشناس "
لطفی کن و
در خلوت محزون من ای دوست
آرام و قرار
دل دیوانه ی من باش.
"اخوان ثالث"
پ.ن :
در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از
دوست داشتنت بر نمیدارد!
با تو قدم میزند
حرف میزند
میخندد
شعر میخواند
قهوه میخورد
فقط نمیتواند
در آغوش بگیردت ...
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت ...
"مریم قهرمانلو"