تو مدادرنگیای اول مهر منی...
تو مدادرنگیای اول مهر منی
تو لذت نوشتن اولین کلمهای
تو آبی
بابایی
نانی
تو خودِ جانی ... تو خبرِ خوشِ نیومدن معلمی
تو صدای رادیویی صبحِ یه روز برفی که میگه : امروز مدرسه (کسالتخانه) تعطیل است ...
تو همون دفتر چهلبرگ خوشگلهای که هیچوقت دلمنمیاد ازش برگه بکنم
تو یک زنگ تفریح ابدی
تو خنکیِ شیرِ آبخوری زنگای ورزشی
تو لذت ننوشتن تکلیف و شنیدنِ : امروز تکلیفارو نمیبینمی
تو نفسِ راحتی مثل سصثه ماه تعطیلی
تو شیرینی یک چرت طولانی سرکلاس
تو لذت کنسل شدن امتحانِ ریاضی
تو خبر زایمانِ ناغافل خانوم معلمی و یک عالم نفسِ راحت تا آمدن معلم جدید
تو کافه رستورانهای زنجیرهای نیمکت آخری
تو لذت یک خوابِ راحتی بعد از خبر تعطیلی
تو مطلعالفجری
تو انفجار نوری
تو پیروزی حقانیتِ پتویی بر باطلِ نیمکت
تو تنها پنجرهی کلاسی ، تنها روزنهی نور و امید
تو عمر دوبارهای مثل جملهی : تو نه پشت سریت ...
تو وعدهی خدایی
و تغییر سرنوشت یک قوم به دست خودش
تو حلاوت برگرداندنِ چرخِ گردونی
تو منجی عالم بشریتی
تُ تمام تقلبهای منجر به قبولی
تو بوی دفتر کتاب نویی که جلد شدن
تو شبای قبلِ اُردویی و ذوق و آوازهاش
تو ۴ زنگ ورزشی به توان هفت روز هفته
تو زنگ نقاشی و لذت نقشهکشیدن برای زدنِ برج کسالت
تو امیدی
امیدِ محالِ واژگونیِ مدرسه نزدیک ثلث آخر
تو نعمتِ گم شدنِ کارنامههایی
تو لذت پر شدن پیک نوروزی با عنایت فامیل
تو رویایی
رویای براندازی آموزش و پرورش
تو لذت خارج از صف ساندویچ کالواس گرفتنی با خیارشور اضافه
تو خوردنِ زنگِ آخری بعد از جملهی : شما بیا پای تخته
تو معجزهی دسترسی به دفتر حضور غیاب و نمرههایی
تو پنج نمره ارفاق معلمی برای قبولی ترم اخر
تو لذت تغذیه چیپس و پیتزا و پفک بردنی
تو اشتیاق آزادی
تو شوق رهایی
تو زنگِ آخری
تو راه مدرسهای تا خانه
تو قبولیِ خردادِ سرنوشتِ منی
تو کارنامهی آرزوهای منی با معدل ۲۰ ، یعنی همهی آرزوهام با تو ۲۰ شدن ...
"حسنا میر صنم "
- ۹۸/۰۷/۱۰
- ۲۱۶ نمایش