عشق ، شیدا می کند اندوه را در رخ لیلی نمودم خویش را
جمعه, ۸ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۱۰ ب.ظ
من همان نایم که گر خوش بشنوی
شرح دردم با تو گوید مثنوی
یک نفس دردم ، هزار آواز بین !
روح را شیدایی پرواز بین
من همان جامم که گفت آن غمگسار
با دل خونین ، لب خندان بیار
من خمش کردم خروش چنگ را
گرچه صدزخم است این، دلتنگ را
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی دانست و خود را می ستود
من همی کندم - نه تیشه ! - کوه را
عشق ، شیدا می کند اندوه را
در رخ لیلی نمودم خویش را
سوختم مجنون خود اندیش را
می گِرِستم در دلش با درد دوست
او گمان می کرد اشک ِ چشم ِ اوست !
" هوشنگ ابتهاج "
- ۹۶/۱۰/۰۸
- ۴۲۹ نمایش