اولین باری که بوسیدمش
اولین باری که بوسیدمش ،
فهمیدم حق با مادرم حَوا بوده !
گاهی بعضی ممنوعه ها
ارزشِ رانده شدن
از بهشت را هم دارند
.
"طاهره اباذری هریس"
پ.ن1:
داشت برایم شعر میخواند
که پریدم میان یکی از مصرع ها و گفتم:
بوسه دارید؟
ابروهایش را گره زد و با لبخند نگاهم کرد!
تکرار کردم شما بوسه دارید!؟
از آن بوسه ها که انتها ندارند!
که دوستت دارم هایم را لابه لایش بچشی و بفهمی!
از آن بوسه ها که دهانم را طوری پر کند
از گوشه ی لبهایم بچکد روی لباسم؛
گل کند،شکوفه بزند،بهار برسد!
از آن بوسه ها که تا ماه ها لبهایم را بچشم و با لبخند بگویم چقدر شیرینی!
خندید...
خندید و با چشم های بسته نگاهم کرد!
خندید و با لب بسته دیوانه خطابم کرد!
بلند گفت:دوستت دارم مجنون جان!
و من از خوشی میان شعری که میخواند
قافیه در قافیه،ردیف شدم!
زندگی انگار این بود؛
دو مصرع،کنار هم،یک شاه بیت!
با طعم بوسه!
.
" حامد نیازی"
پ.ن2:
بهم گفت اولین بوسه س
بهم گفت اولین باره
ولی فهمیده بودم از
گذشته ش خاطره داره
مث شعله که می افته
به جون چوب، میبوسید
برای اولین بوسه
زیادی خوب میبوسید
بهم گفت تکیه گاهم باش
خودش ویرونه بود اما
بهم گفت بکره آغوشم
مسافر خونه بود اما...
"احسان رعیت"
- ۹۶/۰۸/۰۵
- ۷۱۰ نمایش