چیزی به من بگو
مثل بهار
مثلا شکوفه کن!
و یا ببار
مانند رحمتی بر درونم
یا رنگین کمان باش و
روحم را در آغوش بگیرچیزی بگو
فراتر از حرف باشدجانم را لمس کند
چیزی بگو
مثلا کنارت هستم...
"تورگوت اویار"
پ.ن:
یخ، آب میشود
در روحِ من
در اندیشههایم
بهار
حضورِ توست
بودنِ توست...
"مارگوت بیکل "