پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۲۸ ب.ظ
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت ...
"دکتر افشین یداللهی"
پ.ن:
روحشان شاد و قرین رحمت الهی .
- ۹۵/۱۲/۲۵
- ۴۲۴ نمایش