بلد نبودیم
خب ما هیچوقت دوستِ عکاسی نداشتیم
که ببردمان لای برگ های رنگارنگِ پاییزی،
ما ژست بگیریم
و به افق خیره شویم و او هی عکس بگیرد و
در آخر با شاهکارهای یک در میان راهی خانه شویم
و با عکس هایمان دلبری کنیم،
راستش اهل سلفی بودیم
و عادت داشتیم تنهایی مان را قاب کنیم برایتان بفرستیم.
ما دختر های سیاست مداری نبودیم که بلد باشیم کجا جوابِ زنگ و تماس هایتان را ندهیم تا دلتنگمان شوید،
و کجا کمی محبت چاشنیِ رابطه کنیم تا دلسرد نشوید...
ما بلد نبودیم ریز محبت کنیم
تا هول برتان ندارد،
بلد نبودیم وقتی زنگ میزنید
نپریم روی گوشی و جوابتان را ندهیم،
بلد نبودیم
وقتی می بینیمتان به چشم هایمان بگوییم برق نزنند،
بلد نبودیم حتی وقتی دلخوریم
با شما قهر کنیم.
ما بلد نبودیم،
خیلی چیزها را که یک دختر باید بلد باشد
بلد نبودیم.
شاید همین "نابلدی" ها بود
که کار را به اینجا کشاند،
که با بی رحمی دل گرفتید
و دل بستید و
دل کندید...
"مهسا پناهی"
- ۹۵/۱۱/۲۹
- ۱۸۷ نمایش