دو چشمان تو چنگیز و دل من نیز نیشابور
دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ب.ظ
کنار چای تلخم شعر با طنبور می چسبد
هوا سرد است و یک سیگار هم بد جور می چسبد
پلنگت خیره می گردد به سمتت ماه من هرشب
تماشایت از این منظر چقدر از دور می چسبد .
گل پیراهنت زنبور ها را عاشقت کرده است
و بی خود نیست بر لبهای تو زنبور می چسبد .
نه چشمم شور بازار و نه دل شوری دگر دارد
بگو آخر به من هم وصلۀ ناجور می چسبد؟ .
دو چشمان تو چنگیز و دل من نیز نیشابور
نگو یک حملۀ دیگر به نیشابور می چسبد .
بریز از سم خود ای مار در این خوشۀ انگور
تعارف کن مرا، امشب فقط انگور می چسبد
"سید حکیم بینش"
پ.ن:
کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده است، نه چنگیز، نه تاتار
"رویا باقری"