بیا...
کمی نزدیک تر لطفا
می خواهم آرام در گوشت چیزی بگویم!
امشب
روی میز کارم
کنار عطر شب بو ها
برایت جا پهن می کنم
بیا دراز بکش و
موهایت را پهن کن روی شعرهایم تا ستاره باران شوند!
دستهایت را ببر زیر چانه ات و
با چشمهای خمار از خواب برایم بگو هنوز دوستم داری
تا این شعر که از روی چشمهایت نوشته ام...
بشود آیه ای برای ایمان آوردن به عشق!
"حامد نیازی"
پ.ن1:
روزی نو
آغازی نو
جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟
تا در سپیده های تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم می خواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم
و لب پر زنان به بستر خود می روم
بی آنکه تو را ببینم
روزی تو
آغازی نو
جغرافیای خانه ی من، کجایی؟
"شمس لنگرودی"
پ.ن2:
شعرم
همهمه ی پنهان توست
گل شب بوی من!
میخواهم تو را
در عبور عطر شبانه ام بشناسند.
" شمس لنگرودی"