تنها یک بار
میتوانست
در آغوشش کشند،
و میدانست ـــ آن گاه ـــ
چون بهمنی فرومیریزد
و میخواست
به آغوشم پناه آورد!
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاگلی...
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
"بیژن الهی"
پ.ن:
بغلم کن ،
که آدمیزاد باید
دلش به چیزی گرم باشد
"پوریا نبی پور"
- ۰ نظر
- ۰۹ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۴۶
- ۱۸۱ نمایش