چون اخمالویی
چون مهربونی
چون خوبی
چون وقتی هستی دقیقا میدانم چرا باید صبح ها از خواب بیدار شوم!
چون لبخندهای کجکی ات را...
چون خوابیدنکی سیگار کشیدن هایت را...
چون برای "ما" آشپزی کردنت را...
چون صدایت را...
چون پیراهنت را...
چون "جانم" گفتنت را...
چون ابروهای پهنت را...
چون آن لحن زیادی متقاعدکننده ی لج درآرت را!...
چون تلفظ اسم خوبت را با آن میم مالکیتی که چقدر بهش می آید را...
چون خوش سلیقه ای
چون موسیقی دوست داری
چون عکاسی دوست داری
چون از جذبه ات گاهی می ترسم حتی!...
به خاطر آن لواشک هایی که شبیه آبنبات چوبی بودند!...
چون آغوشت امن ترین جای دنیاست
چون "جغرافیای کوچک من بازوانِ توست"
چون صدای قلبت را...
چون حوصله ی سربالایی راه رفتن نداری!
چون زمستان را دوست نداری
چون عزیزی
چون عشقی
چون چشم هات در نور یک کمی عسلی می شوند
چون گیتار مشکی ات را دوست داری
چون آن طرز کوله پشتی بر کتف انداختنت را...
چون آن طرز معروف خداحافظی کردنت را...
چون بچه ها و پیرمرد ها را دوست داری!
"مهدیه لطیفی"