چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «فرگل مشتاقی» ثبت شده است


‌قشنگ ترین چشمان دنیا را
مادر من دارد,
وقتی با خنده های از ته دلش به من نگاه میکند و از وقایع روزانه اش با آب و تاب میگوید,
بدون نظر خواستن از من بارها و بارها تعریف میکند...
قشنگترین صدای دنیا را مادر من دارد,
وقتی با نام کوچکم صدایم میکند,
برایم چای میریزد
کنارم مینشیند
با من میگوید
با من میخندد,,,
وقتی کنارش خوشبخت ترین دختر توی عالم هستم..
قشنگترین دستان دنیا را مادر من دارد,
وقتی دستهای نرمش را روی موهایم میکشد و تمام خستگی های روزگارانم را دانه دانه از موهایم برمیدارد....
و آخر تمام حرفهایش"خدای ماهم بزرگ است"
از دهانش نمی افتد....
زیباترین زن جهان مادر من و در چهار چوب خانه ی ماست,
که به وقت بودنش تمام لامپهای خانه مان روشن است,که بوی غذایش و نگاه مهربانش تمام تلخی ها و شکست های زندگی ام را در یک آن از وجودم پاک میکند.
مهربان ترین انسان عالم درون آشپزخانه ی کوچک و چهارگوش ماست وقتی تمام خستگی هایش را در قلاب بافی های رنگارنگش به نقش و نگار میکشد...
که بودنش, که خنده هایش برایم زیباترین لالایی بچگی ام است....

 

" فرگل مشتاقی"

 

 

 

چشمهایت را.... از کجا آورده ای؟
که در هیچ جایِ دنیا نمیتوانم نظیرشان را پیدا کنم,
چشمهایَت در تلالو آفتاب چه رنگی است؟
این جعبه ی مداد رنگی که در گودالِ چشمهایت جا داده ای دارد من را دیوانه میکند,
ترکِشان ...
از باورهایَم دور و محال است.

 

 

"فرگل مشتاقی"

 

 

 

 

چشمهایت که مال من باشد

 

 

دیگر چه فرق میکند

 

 

چرخِ دنیا به کدام جهت بچرخد

 

 

یا پاشنه ی روزگار بر کدام واقعه فرود بیاید.

 

 

من حقّ ام را از دنیایش

 

 

تمام و کمال

 

 

گرفته ام.

 

 

.

 

 

"فرگل مشتاقی"