چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «عباس حسین نژاد» ثبت شده است

 

با انگشتری
بی نگینی ازعقیق و فیروزه
ایستادن انگشت من
برای شهادت بر پایان تاریخ عاشقانگی !

اینجا
شب بر یال اسب ها افتاده است  
همین جا 
درست کنار اتفاق شیهه و سنگ !

شتاب هر خط دایره می شود 
 شتاب هر خط دایره می شود 
 شتاب هر خط دایره می شود  
و ایستادنی تمام قد 
کنار جرعه و قطره 
و کلماتی با صورتی تکیده 
برای شهادت بر پایان تاریخ عاشقانگی !


پرسیده بودی چگونه است  اندوه من بر چشم های تو می نشیند ؟ 
بیا
شاید نفرین از محاق آن عقیق و فیروزه است 
استخوان بشکن واین انگشتر بگیر 
و از سرحد ابرو پرنده بگذر 
اتراق من با کلمات دیرین 
تاریک  می شود !

 

"مظاهر شهامت"

 

پ.ن:

‏خاورمیانه را به تقلید چشمانِ شرقیِ تو ساخته اند:
پُر اِلتهاب،
اندوهگین،
خَسته،
زیبا ...

 

"عباس حسین نژاد"

 

درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن 

اهمیت ندارد

در این روزگار 

آنچه را که نمی توانی بازیابی به خاطر نیاور

موهایت را در آفتاب خشک کن

عطر دیرپای میوه ها را بر آن بزن

عشق من ، عشق من

فصل پاییز است...

 

"ناظم حکمت"

 

پ.ن:

جز عاشقی

کاری از من برنمی آید

پاییز

شاهد است …

 

"عباس حسین نژاد"