شعری نهفته است در لب هایت
و کسی که تو را دیده باشد
پاییز های سختی
خواهد داشت
" لیلا کرد بچه"
پ.ن1:
باز پاییز آمد تا
باران برگ ها
پاک کند از زمین
شعر سبز تابستان را
" علیرضا خسروی"
پ.ن2:
آرام شده ام مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگ هایش را
باد برده باشد
" رضا کاظمی"
بیا به هم اعتماد کنیم
من به چشم های تو
تو به پاهای من؛
و قول بدهیم
هم دیگر را به جاهای خوبی ببریم ...
" رضا کاظمی "
میآیی با انار و آینه در دستهایت
یک دنیا آرامش در چشمهایت...
میدانم تاپلک به هم بزنم
میآیی...
به قول فروغ:
من خواب دیدهام!
"رضا کاظمی"
پ.ن : امروز صبح
خبر خوشی می رسد !
تو خواب مرا دیده ای ....
"پل الوار"
حاصل بوسه های تو
اکنون منم
شعری
که از شکوفه های بهاری سنگین است
و سر به سجده بر آب فرود آورده
دعا می خواند.
"شمس لنگرودی"
پ.ن:
کوتاه ترین شعرم را برای تو سرودم: بوسه!