دلم را در جیبت
دلم را در دستت
دلم را
در خانه ات جا گذاشته ام !
داشتنِ تو
خریدنِ زندگی ست
و دوستی با آسمان
که رنگِ چشم هایش
یادم رفته است ...
داشتنِ تو
آفتاب است و ستاره
بهار و شعر و شمعدانی !
من برای شاعر شدن
خلق شده ام
تو برای شعر شدن
دلم را
در چشمهایت جا گذاشته ام !
شعرِ من
شراب است و موسیقی ....
شعرِ من
ضربانِ مغرورِ دست های توست
و کبوترانِ کوچکی
که در پیراهنت
آواز می خوانند
شعرِ من
دست های توست
و هراسِ از دست دادنت
که از دست دادنِ زندگی ست
دلم را در روسری ات جا گذاشته ام ...
"حامدابراهیم پور"
- ۰ نظر
- ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۶
- ۳۸۹ نمایش