کاش کلاهت میشدم
- ۰ نظر
- ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۴:۵۰
- ۱۵۵ نمایش
من هرگز در یک نگاه عاشق نشدم.
یعنی به عشق در یک نگاه اعتقادی ندارم.
فقط یکبار فاصله ام با کسی کم شد. نفس ش به صورتم خورد. صدایش در گوشم لرزید. بعد نگاهم رفت سمت صورتش.
نگاهش آمده بود سمت صورتم. حواسمان را به صفحه ی کاغذ پرت کردیم و دقت کردیم دیگر آن اتفاق نیفتد.
ولی نفس ش همچنان داشت صورتم را گرم و گرم و گرم می کرد و صدایش به قلبم هیجان می داد.
من هرگز در یک نگاه عاشق نشدم.
من با لرزش دست هایش و دست هایم که آن کاغذ لعنتی را گرفته بودیم، گیر افتادم.
و بعد هم چند سالی طول کشید که مثل از بین رفتن یک زخم عمیق، خاطره ی آن روز هم از بین رفت.
"شیما سبحانی"
اگر روزی بخواهم
از قصه عاشقی مان کتابی بنویسم
فهرست کتاب اینگونه میشود
نبود..........۱
آمد......... ۴۰
ماند.........۷۰
رفت........۱۹۰
صفحات قصه ماندنت از بقیه موضوع ها بیشتر است...
آخر کلی خاطرات باید بنویسم
کم چیزی نیست...
" امیر علی اسدی "