بهار گوشه ی قلب تمام آدم هاست
- ۰ نظر
- ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۰۸
- ۱۶۷۵ نمایش
چشمانت
دو رودخانه ی تشنه اند
که از پس نیزارهایش
محموله ی ممنوعی حمل می شود.
" شمس لنگرودی "
دو تا میخونه ی چشماتُ جمع کن
خراباتی شده کل خیابون
شنیدم وقت خنده ماه میشی
بخند و دور خورشیدُ بخوابون
تو پیچاپیچ موهای بلندت
خدا هم دل بده گمراه میشه
بلند تر تر نکن موهاتُ دختر
که عمر آدما کوتاه میشه
تو تصویری ترین شعر خدایی
با اون اندام موزون و مطنطن
دو تا چشمای گرم قهوه ای؟؟ نه
دو تا مصرع که غرق استعاره ن
چقد گرمه چقد گرمه چقد گرم
میسوزونه منُ آتیش چشمات
عرق کرده شراب بیست ساله
که گیرایی نداره پیش چشمات
برای این خمارِ خسته از "من"
با اون چشما که مستی می فروشن
دو تا پیک از شرابت رو بیار و
یه عالم "مزه"ی لبهات لطفا
"هانی ملک زاده"
بیا لباس هم باشیم و
دکمه دکمه روی تن هم بوسه بدوزیم
دلم می خواهد
دست من در آستین تو باشد
دست تـــو در آستین من
طوری که عطر تنمان گیج شود
و آغوش ، نفهمد چه کسی
آن یکی را بیشتر از آن یکی دوست دارد
راستش را بخواهی
من از این جنس سردرگمی ها
که نمی دانی
تار عاشق تر است یا پود ،
خوشم می آید ...
"رسول ادهمی"
زن ها لای پیچِ موهایشان ، کمی دلشوره دارند
سوار بلندی پاشنه هایشان ، کمی خیال پردازی
روی تَرَکِ لب هایشان ، ترس و تردید
در جیرینگ جیرینگِ النگوهایشان ، شیطنت های زنانه
لا به لای چینِ پیراهنشان ، سبد سبد مهربانی
در اخمِ پیشانیشان ، وفاداری
و در دو دویِ مردمکِ چشم هایشان ، حرف دل ...
می دانی عشق کجای این داستان جا دارد ؟
در بوسه هایشان
"پریسا زابلی پور"