باران برای چه می بارد
- ۱ نظر
- ۰۳ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۳۹
- ۲۴۹ نمایش
سیاه نکن اِنقدر دنیامو! چشمات بی آرایشم زیباست!
من ناخودآگاه جذبِ تو می شم، گیراییِ تو قدِ برموداست
موهاتو که می ریزی رو شونه ت، دریا رو میاری به این خونه
مرغای دریایی میان تو شهر...هیشکی لبِ ساحل نمی مونه
چتری نریز موهاتو دیوونه! بارون داره یکریز می باره!!
می خوای یه دنیا غرقِ تو باشه؟! می خوای زمینو سیل برداره؟!
از رو سرت شالت رو می دزده، بادی که به موهات نظر داره
نسبت بهِت از بس که حساسم، رو نقطه ضعفم دست می ذاره
لب های تو یک ارتشِ سرخه! به سمت قلبم حمله ور می شه
سرباز زخمیِ وجودِ من، موجی تر و دیوونه تر می شه!
چتری نریز موهاتو دیوونه! بارون داره یکریز می باره!!
می خوای یه دنیا غرقِ تو باشه؟! می خوای زمینو سیل برداره؟!
"مهسا مجیدی پور"
من روز نخست فروردین
فرمان یافته ام ،
شناسنامه ام صادره از اقلیم سپیده دم است ،
محل تولدم حلول ترانه در توفان هاست
از مادر به ماه می رسم
از پدر به پروانه های پاییزی ،
من از این جهان چاره ناپذیر
هیچ بهره ای نبرده ام جز کلمات روشنی
که عشق را دوست می دارند
که آدمی را دوست می دارند
که دوست می دارند را دوست می دارند.
حالا اگر ممکن است
مرا به عنوان پرستار ماه و پروانه
قبولم کنید ...
معرف یک لاقبای من !
حضرت حافظ است ...
"سید علی صالحی"