چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

 

سبز

اگر فرو نمی‌رفت در پاییز

درخت اگر تن نمی‌داد به چماق

برگ‌ها اگر نمی‌رفتند در باد

یک بار بهار می‌کردی و بعد از آن

همه سال، سال فراوانی بود.

فروردین من باش

می‌خواهم پیراهنت را درو کنم ...

 

 

 

 

 

"علی اسداللهی"


بهار

زمستان

پاییز

تابستان

فصل ها به چه کار می‌آیند

وقتی

فقط

میان آغوش تو جوانه می‌زنم...

 

" ایرج تمجیدی"


به هوای تو

تا نیلوفر دویدم

او

آموخته بود مرداب را

من 

فرو رفتم .

 

" مینو نصرت"


بسیاری ، عاشق

بسیاری ، معشوق

عاشق و معشوق ،

انگشت شماری.

 

"عباس کیارستمی"


پ.ن:

عشق

قابیل است

قابیلی که سرگردان هنوز

کشته ی خود را نمی دانــد کجــا پنهــان کنـد

 

" نجمه زارع"


میدانی آب راه خودش را دارد

پرنده راه خودش را دارد

در سرزمین من اما

راه ها

ادامه کلافی بودند

که گربه‌ای خسته به بازی گرفته بود.

 

" فریاد ناصری"

 

 

 

از بهارچه بنویسم

 

وقتی

 

 

چشمانت چار فصل

 

شکوفه دارد

 

 

 

" دانـیـال رحمانیان"

 

 

 

‏مولانا یه جوری عاشقی کرده که مابقی عشقا مسخره بنظر میرسه

ﺧﻨﮏ ﺁﻥ ﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯿﻢ ﺩﺭﺍﯾﻮﺍﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

ﺑﻪ «ﺩﻭ» ﻧﻘﺶ ﻭ ﺑﻪ «ﺩﻭ»ﺻﻮﺭﺕ،

ﺑﻪ «یکی» ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

 

پ.ن:

هرکسی یک دلبر جانانه دارد 

من «تو» را 

 

"اخوان ثالث"


دو تا میخونه ی چشماتُ جمع کن 

خراباتی شده کل خیابون

 شنیدم وقت خنده ماه میشی

بخند و دور خورشیدُ بخوابون


تو پیچاپیچ موهای بلندت

خدا هم دل بده گمراه میشه

بلند تر تر نکن موهاتُ دختر 

که عمر آدما کوتاه میشه


تو تصویری ترین شعر خدایی

با اون اندام موزون و مطنطن

دو تا چشمای گرم قهوه ای؟؟ نه 

دو تا مصرع که غرق استعاره ن


چقد گرمه چقد گرمه چقد گرم

میسوزونه منُ آتیش چشمات

عرق کرده شراب بیست ساله

که گیرایی نداره پیش چشمات


برای این خمارِ خسته از "من"

با اون چشما که مستی می فروشن 

دو تا پیک از شرابت رو بیار و 

یه عالم "مزه"ی لبهات لطفا


"هانی ملک زاده"

 

بهار؛می تواند نام تو باشد 

وقتی که در همهمه یِ سبزِ دلم

دوستت دارم هایت 

شکوفه می زنند.

 

"سارا قبادی"


چشمانت جنگل

آغوشت دریا

شانه هایت کوهستان 

و دستهایت جاده هایی که

مرا به تو می رساند 

تو 

مجموعه ای از جاذبه های گردشگری جهان 

و من 

کسی که از کودکی میخواست جهانگرد بشود!


" مانگ میرزایی " 

 

مینویسم روى یک کاغذ

"صبحت بخیر، زیباترین بهانه ى بیدارى"

میچسبانم به هرکجا که چشمانت زودتر درگیرش میشوند...

 

"علی قاضی نظام"


من صدای نفست را 
سلامی می دانم 
که آفتاب 
اولین بار
به دانه ی گندم داد ....

" رسول ادهمی "

پ.ن:
به آفتاب سلام 
که باز میشود آهسته بر دریچه صبح 
به شیر آب سلام
 که چکه چکه سخن می گوید و حوض میشنود
به التهاب سلام 
که صبح زود مرا مست می کند 
به بوی تازه نان 

" عمران صلاحی "  

آدم هایی که...

۰۶
فروردين

  • گوزن ها که از ابتدا
    گوزن نبودند
    آدم هایی بودند
    که از بی وفایی کسی
    بیش از اندازه
    تعجب کردند


" رسول ادهمی " 

 

سبدهایی از حصیرِ جنگل

پُر از بوسه ها

با تو چنان کنم

که بهار

با

درختانِ گیلاس...

 

"پابلو نرودا"


+چطور فراموشش کنم؟

بارها پیش اومده همه جا دیدمش!

نه که همه جا باشه، انگار همه شبیه اون بودن ...

-سعی کن...

شاید بتونی

+فقط این نیست!

گاهی بوی عطرشم همه جا حس می کنم...

-سعی نکن!! دیگه نمیتونی...


"زهرا سرکارراه"


جهان 

        روشن به ماه و آفتاب ست

جهان ما 

            به دیدار تو روشن ...


"سعدی"


دست هایم

در موهایت ...

دلفین های بازیگوش ،

در امواج اقیانوس ...


"مرتضی شالی"

  •  

  • بخند ای بر لبانت رنگ فروردین 
    که لبخندت  گواهی می دهد

    هرگز زمستان بر نمی گردد!!

  •  
  • "علی کریمان"
  •  

پ.ن:

ای نوبهار خندان، از لامکان رسیدی

چیزی به یار مانی، از یار ما چه دیدی؟

خندان و تازه رویی، گلرنگ و مشک بویی
همرنگ یار مایی، یا رنگ ازو خریدی؟

 
"مولانا"

 

بهار بیش از این که حادثه اى در طبیعت باشد

حادثه اى است در قلب آدمى و 

پیش ازآنکه در طبیعت محسوس باشد 

در حسی  انسانى وقوع مى یابد!

 در بهاران گل نیست که باز میشود

 گره هاى روح انسان است...

 

"نادرابراهیمی"

وسیله ی شخصی من...

۰۴
فروردين


"شانه" هر نوعش را که فکر کنی
وسیله ی شخصی ست
شانه ای که تو بر گیسوانت میکشی
وسیله ی شخصی توست
و "شانه" هایت 
که سر رویشان میگذارم
وسیله ی شخصی من...

"سینا صحرایی"


بیا لباس هم باشیم و

دکمه دکمه روی تن هم بوسه بدوزیم

دلم می خواهد

دست من در آستین تو باشد

دست تـــو در آستین من

طوری که عطر تنمان گیج شود

و آغوش ، نفهمد چه کسی 

آن یکی را بیشتر از آن یکی دوست دارد

راستش را بخواهی

من از این جنس سردرگمی ها

که نمی دانی

تار عاشق تر است یا پود ،

خوشم می آید ...


"رسول ادهمی"


زن ها لای پیچِ موهایشان ، کمی دلشوره دارند

سوار بلندی پاشنه هایشان ، کمی خیال پردازی

روی تَرَکِ لب هایشان ، ترس و تردید

در جیرینگ جیرینگِ النگوهایشان ، شیطنت های زنانه

لا به لای چینِ پیراهنشان ، سبد سبد مهربانی

در اخمِ پیشانیشان ، وفاداری

و در دو دویِ مردمکِ چشم هایشان ، حرف دل ...

می دانی عشق کجای این داستان جا دارد ؟

در بوسه هایشان


 "پریسا زابلی پور"

 
نوروز منی تو
با جان نو خریده به دیدارت می دوم
شکوفه هایِ تواَم من
به شورِ میوه شدن 
در هوای تو پر می کشم.
 
"شمس لنگرودی"
 
پ.ن1:
‏نشاط این بهارم 
بی گل رویت 
چه کار آید!؟
تو گر آیى،
طرب آید،
بهشت آید،
بهار آید ...
 
"بیدل دهلوی"
 
پ.ن2:

بهارِ من بُوَد آنگه

که یار مےآید ...

 

"هوشنگ ابتهاج"


دست هایت را

 دور من گره بزن

مرا وادار به گفتن نامت کن

مثل نخی که دانه های تسبیح را

دور هم جمع کرده ، بغلم کن

من

مقصدم گیسوت نباشد

همه ی دوستت دارم هایم

می ریزند ؛ گم می شوند .


"رسول ادهمی"

 

باران

برای چه می بارد

وقتی همه با خود چتر دارند؟

من برای چه به یادت هستم

وقتی تو گفتی:

 

فراموشم کرده ای ...

 

 

 

" محمد شیرین زاده " 


  • هزار آیینه می روید ، 
    به هر جا می نهی پا را

  • همین قدر از تو می دانم: هوایی کرده ای ما را


  • "منصوره نیکو گفتار"

 

 

 

 

هر وقت باران می بارد 
خیال میکنم به خدا خندیدی 
و او دارد اشک شوق می ریزد

 

 

"رسول ادهمی"

 

سیاه نکن اِنقدر دنیامو! چشمات بی آرایشم زیباست!

من ناخودآگاه جذبِ تو می شم، گیراییِ تو قدِ برموداست

 

موهاتو که می ریزی رو شونه ت، دریا رو میاری به این خونه

مرغای دریایی میان تو شهر...هیشکی لبِ ساحل نمی مونه

 

چتری نریز موهاتو دیوونه! بارون داره یکریز می باره!!

می خوای یه دنیا غرقِ تو باشه؟! می خوای زمینو سیل برداره؟!

 

از رو سرت شالت رو می دزده، بادی که به موهات نظر داره

نسبت بهِت از بس که حساسم، رو نقطه ضعفم دست می ذاره

 

لب های تو یک ارتشِ سرخه! به سمت قلبم حمله ور می شه

سرباز زخمیِ وجودِ من، موجی تر و دیوونه تر می شه!

 

چتری نریز موهاتو دیوونه! بارون داره یکریز می باره!!

می خوای یه دنیا غرقِ تو باشه؟! می خوای زمینو سیل برداره؟!

 

"مهسا مجیدی پور"

بهار با فروردینش

۰۲
فروردين

 

بهار با فروردینش

چه گلی می خواست به سرم بزند

بهتر از تو...

 

"فریناز مختاری"

 

پ.ن:

گلی به دست من آید چو روی تو؟

هیهات!

هزار سال دگر

گر چنین بهار آید..‌.

 

"سعدی"


من روز نخست فروردین 

فرمان یافته ام ،

شناسنامه ام صادره از اقلیم سپیده دم است ،

محل تولدم حلول ترانه در توفان هاست 

از مادر به ماه می رسم

از پدر به پروانه های پاییزی ،

من از این جهان چاره ناپذیر

هیچ بهره ای نبرده ام جز کلمات روشنی

که عشق را دوست می دارند

که آدمی را دوست می دارند

که دوست می دارند را دوست می دارند.

حالا اگر ممکن است

مرا به عنوان پرستار ماه و پروانه

قبولم کنید ...

معرف یک لاقبای من !

حضرت حافظ است ...


"سید علی صالحی"