چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی

خندید و گفت: "نترس...! رژی نشدی."

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۱۹ ب.ظ

    • در حینی که دکمه های آستینم را می بستم،
      او هم دکمه های پیراهنم را می بست؛
      از پایین به بالا!
      به آخرین دکمه که رسید قبل از بستن،
      گردنم را بوسید...
      خودم را کمی عقب کشیدم!
      خندید و گفت: "نترس...! رُژی نشدی."
      بعد دکمه ی آخر را بست یقه ام را مرتب کرد.
      کیفم را دستم داد و مرا تا کنار در بدرقه کرد.
      قبل از اینکه استارت بزنم خودم را در آینه ی ماشین برانداز کردم.
      دکمه ی آخر را باز کردم 
      نگاهی به جای بوسه اش انداختم 
      و دوباره دکمه را بستم!
      چند سالی از این موضوع می گذرد.
      و من هر صبح قبل از رفتن،
      دکمه ی آخر را باز می کنم
      نگاهی به جای بوسه اش می اندازم و بعد...

      گاهی برای دیوانگی کردن زیادی ترسوییم،
      گاهی زیادی سخت گیر 
      وگاهی بیش از اندازه پیر...!

      برای همین است
      که هر صبح این کار را تکرار می کنم.
      فکر میکنم درست ندیده ام شاید 
      و جای بوسه اش مانده است هنوز...
      حتی وقتی حمام می روم،
      گردنم...
      تنها جایی ست که به آرامی میشورمش.

      "حمیدجدیدی"

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۲/۰۸
  • ۳۹۹ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی