چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

" بهترین شعرها، متون ادبی و ترانه ها از نوسیندگان ایرانی و غیر ایرانی "

چاوره ش

چشم هاى سیاه تو
خاورمیانه ى دوم است؛
یک دنیا براى تصرفش
نقشه مى کشند
و من ...
سرباز بى چاره اى که
در مرز پلک هاى تو
جان مى دهم

طبقه بندی موضوعی


می بینی!؟ همیشه همه چیز و همه ی اتفاقات سر نوبت، خودشان را نمی اندازند وسط زندگی وکار و بارت

گاهی نظم برنامه ریزی ها و پیش بینی ها ی از پیش تعیین شده ات به هم می خورد!

مثلا همین "برف" ، همین سرما

مگر قرار نبود چند وقتی "باران" ببارد!؟

پاییز و سرمایش را با پوست تنمان لمس کنیم!؟

کم کم خودمان را به این هوا عادت دهیم!؟ بعد برف بیاید!؟

اما همه دیدیم که "برف" یکهو سر و کله اش پیدا شد!

قبل از آن که فرصت کنیم روی "سیب زمینی" داخل انباری را خوب بپوشانیم!

یک شب که خسته تر بودیم

از زندگی

از دویدن و نرسیدن و نشدن

شب اش را زودتر خوابیدیم

صبح پا شدیم

ناغافل دیدیم همه شان یخ زده بودند!

بیرونش سالم بود ها، اما از درون یخ زده بود!

بعضی اتفاقات توی زندگی آنقدر بدون پیش بینی و یهویی و بدون آمادگی می آیند

که تا بخواهی خودت را جمع و جور کنی

تا از خواب غفلت خودت را بیدار کنی

ای داد بیداد ...

ظاهرت عادی جلوه می کند ها

اما از درون یخ زده ای!

خودت

قلبت

احساست

زندگی ات

آدمت!

سیب زمینی یخ می زند شیرین می شود

اما سرمای یهویی

من و تو را تلخ می کند و زندگی را زهر مار

حالا بیا و با سیب زمینی سرما زده "کتلت" درست کن

خوشمزه نمی شود دیگر!

مزه ی کتلت به همان تند و شور بودن اش است!

سرخش کن ترد نمی شود!

باید بلا استفاده ته انباری بماند

سال بعد کاشته شود!

جوانه بزند

دوباره از اول شروع کند

آدمی

اما

زندگی اش

هوای رابطه اش

دلش

که بی هوا سرد شد

دیگر به درد نمی خوررد!

آدمی که یهویی چاییده باشد

دیگر "آدم" زندگی نمی شود که نمی شود!

 

"فاطمه نعمتی"


_گفت : اینا که هی بالا پایین میکنن؛ میرن اون بالابالاها توو آسمون و میان پایین، اینا اسمشون چیه؟

_گفتم : پرنده ن

_گفت : نه! اینا که هی بی قرارن، هی بال بال میزنن، دلشون انگار تنگِ یکیه، اینا اسمشون چیه؟

_گفتم : پرنده ن

_گفت : اینا که روزی صد دفه با دریا خدافظی میکنن و قسم میخورن که برنگردن، اینا که با چشِ گریون دریا رو میبوسن، میرن توو آسمون، بعد دلشون طاقت نمیاره و دوباره برمیگردن سمت دریا، اینا اسمشون چیه؟

_گفتم : پرنده ن

_گفت : اینا که به هیشکی اعتماد ندارن، اینا که از دست هیشکی دونه نمیخورن، از همه میترسن؛

اینا که انگار یکی قالشون گذاشته،

اینا که هی لب اسکله می شینن،

زل میزنن اون دور دورا،

هی منتظرِ یکی أن که بیاد

اون یکی هم هی نمیاد،

اینا که انگار هی یکی رو صدا می زنن

بعد اون یکی هی نمیشنفه صداشونو،

اینا ینی پرنده ن؟

_گفتم : آره، پرنده ن

_گفت : هه! من این همه سال فک میکردم اسمم مَمَدِ ، نگو منم پرنده م!


"ناشناس"

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۹/۰۴
  • ۲۰۶ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی